خانم آنجلینا جولی که به خاطر سیل های طبیعی رفته پاکستان ، به خاطر سیل های پی در پی حماقت آدم های کوته فکر سری به ایران نمی زنه ؟ / لی

| بدون نظر

همیشه در توصیف ذهنیات خودم به دیگران این طور می گفتم : اگر مغز من رو باز کنند ، دنیا رو لجن بر می داره . اما جدیداً علاوه بر آن ، متن دیگری هم اضافه شده که احتمالاً به خاطر طولانی بودنش هیج وقت در گفت گوهایم آن را سطر به سطر برای طرف مقابل نخوانم و باز به همان جمله ی بالا بسنده کنم . این متن در ادامه آمده … [ادامه مطلب …]

| ۱۲ نظر

خیانتی که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در حق مردممان ، سالیان سال و مخصوصا در این یک سال اخیر مرتکب شده غیر قابل انکار است حالا چه با دروغ ها و اخبار ضد و نقیضی که هیچ گاه نمی توان به آنها اعتماد نمود و چه با پخش برنامه ی به اصطلاح آبکی خود که باعث شده کم کم مخاطبین خود را از دست بدهد که حتی در مواردی دست  به دامان پارازیت انداختن به روی شبکه های ماهواره ای شده که قطعاً با پاک کردن صورت مسئله هیچگاه قادر به بازگرداندن مخاطبین پیشین خود که حاضر بودند سطحی ترین برنامه های تلویزیون را تا پاسی از شب دنبال کنند نیست . اگرچه هر ساله هستند برنامه هایی که از زیر تیغ سانسورهای شدید صدا و سیما حالا نه کاملا سالم بیرون می آیند و با هزار وصله و پینه به روی آنتن می روند که در این فضای خفه ی رسانه ای قابل تقدیرند اما به نظر می رسد که هوز کافی نیست و برای رسیدن به حد ایده آل نه ، بلکه متوسط هم راه زیادی پیش روست .

در این میان از خیانتی که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران [ادامه مطلب …]

| ۱۴ نظر

***

ساعت  ۷ : {زنگ تلفن} آقای وزیر انتخاب شما را تبریک می گویم.
_ شما ؟
_ مدیر امور تجهیز و نوسازی مدارس .
_ {عجب دلخوشی داره} متشکرم .
ساعت ۷/۳۰
: معمولا صبح ها صبحانه نمی خورم چون در حال رژیم هستم .
ساعت ۸ : در دفترم هستم و هیچ نامه و ارباب رجوعی ندارم . حتی تلفن هم زنگ نمی زند .
ساعت  ۸/
۳۰ : چون بیکار هستم و حوصله ام سر رفته به حیاط اداره می روم  و کمی دست و رویم را در حوض وسط باغچه می شویم . آخیش . چه خنک است .
ساعت ۹ : نماینده ی نهضت سواد آموزی در حیاط به من ملحق میشود و چون علت بی حوصلگی ام را جویا می شود و آنرا کمبود مدارس و سرگردانی بچه ها می بیند به من قول می دهد که همه ی آنها را در نهضت ثبت نام کند .
ساعت ۱۰ : هنوز در حیاط هستیم . کم کم چند تن دیگر از معاونان [ادامه مطلب …]

| ۲۰ نظر

در حوالی پسرفتم .  چند قدم که از تو عبور کنم ، می رسم به همان نقطه که با هم شروع کرده بودیم . / لی

| ۲ نظر

***

من از آن روز که در بند توام  آزادم / پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم ( سعدی)

حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی / من از آن روز که در بند توام آزادم ( حافظ )

مهم نیست که این مصرع  اول از سعدی بوده و بعد حافظ عین همین را توی شعرش به کار برده . مهم تنها یک چیز است و آن هم :

من از آن روز که در بند توام آزادم …



| ۱۰ نظر

اگر مطلب وبلاگ راز سر به مهر را نمی دیدم شاید هیچ وقت به فکر نوشتن همچین پستی در روز وبلاگ نمی افتادم … می توانید پست کامل ایشان را در اینجا مطالعه بفرمائید . و متن کاملترش را در اینجا بخوانید . قرار شد که در این روز پنج وبلاگی را که می شناسیم معرفی کنم و به صاحبین این وبلاگها اطلاع دهم . من پیشاپیش از تمام دوستان عذر خواهی می کنم که نمی توانم بیش از پنج وبلاگ را معرفی کنم وگرنه تک تک دوستانی که در لینک دوستانم هستند قابلیت معرفی شدن را دارند . از معرفی وبلاگ هائی که شناخته شده ترند خودداری می کنم و سعی می کنم وبلاگ هایی را معرفی کنم که شاید کمتر در تیررس دید وبگردان قرار گرفته باشد .  البته در انتخابهایم میزان به روز شدنشان نیز بی تاثیر نبوده . از دوستان دعوت شده هم تقاضا دارم که در صورت تمایل پنج وبلاگ دیگر را معرفی کنند . [ادامه مطلب …]

| ۲۴ نظر

به معنای واقعی کلمه کافر شدم رفت . اگر چه الان تعریف درستی از تدین و کفر ندارم ولی از سال هشتاد و شش که نماز کم کم از یادم رفت ، تنها چیزی که از اسلام برایم باقی ماند همین ماه رمضان بود و شب های احیا که توی چند سال اخیر هر سه شبش را در مسجد فاطمیه بندرعباس می گذراندم . مسجدی که هر سال در آن شاهد چهره های آشنا و نا آشنائی بودم که در برخی موارد هم باعث می شد تا دیدارهای گذشته ای را  تازه کنم . هم کلاسیانی که تمامشان را سالها بود ندیده بودم و دوستانی که هیچ وقت فکر نمی کردم یک شب سر از مسجدی در بیاورند . سال پیش از سه شب تنها یک شبش را رفتم ، مگر این اینترنت لعنتی میگذاشت ؟ امسال هم با با پیام دوستی که سال گذشته در مسجد همراهم بود و الان فرسنگ ها ازم دور شده یادم آمد که امشب شب احیاست ، مگر باز ین اینترنت لعنتی می گذارد . حداقل در طول یک سال گناه کردن یک شب دلمان خوش بود می رویم طلب آمرزش … امسال هم چیز های زیادی را فراموش کردم . خدا به خیر کند …

| ۱۴ نظر

به معدنچیانی که بیش از بیست روزه توی معدنی در شیلی گیر افتادند گفته شده تا ماههای دیگه هم ممکنه نجات پیدا نکنند ، کاش یکی به ما می گفت تا کی ممکنه نجات پیدا نکنیم . یعنی ما وضعیتمون خیلی بدتره ؟

| ۱۲ نظر

خدایا نمی دونستم همه چیز خوب و عالیه … ممنون / لی

| بدون نظر