بعضی ها شب خوابیده و صبح بلند میشوند و شاهکارهای بزرگی خلق می کنند ، ما صبح چشمانمان را باز می کنیم می بینیم دلمان گرفته . بدجوری … / لی

| بدون نظر

***

این مراسم با تعدادی از دانش آموزان بندرعباسی برگزار شد

امروز در آغاز جشنواره یک هفته با کانون که  کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان  از ۱۶ مهر به مناسبت روز جهانی کودک ، برنامه هایی را به طور همزمان در سی استان کشور برگزار می کند ، اولین سالن سینمای کودک در مجموعه فرهنگی هنری کانون* استان هرمزگان افتتاح شد . این سالن دویست نفره به مدت یک هفته در سه سانس میزبان کودکان و نوجوانان خواهد بود . مجموعه فرهنگی هنری در محل سابق این مرکز که اولین کانون استان محسوب می شود ، در سه طبقه احداث شده است که هر کدام به صورت مجزا در خدمت کودکان و نوجوانان خواهد بود  که شامل غرفه ها و ایستگاه های مختلفی همچون نقاشی ، داستان نویسی ، شعر ، نجوم ، بازی های محلی و … می باشد . ورود در این جشنواره برای تمامی کودکان و نوجوانان آزاد و رایگان است .

*  در جاهایی که واژه کانون به تنهائی استفاده شده ، منظور کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است .

| ۱۰ نظر

داخل اتوبوس نشسته بودم که به دانشگاه بروم . بین راه دائم به خودم سرکوفت می زدم که (( آخه نونت نبود ؟ آبت نبود ؟ دانشگاه رفتنت چی بود ؟ می نشستی مثل آدم ، نون بخور و نمیره باباتو می خوردی. بعد از ۱۲۰ سال هم که مجبور می شدی خودت کار کنی اونوقت خدا برکت بده به دست پر کرامت دولت ، می شدی کارمند و تا آخر عمرت مواجب می گرفتی ! ))

توی همین حال و هوا بودم که یکهو کله ی بغل دستی ام افتاد روی کتفم .

– آقا بلند شو شونمو شکستی

– ها ؟ چی ؟ اینجا کجاست ؟

– چرت میزنی ؟

– آره خمارم بهم نرسیده تا خودمو بسازم !

– پدر جان شما سواد داری ؟ می دونی اعتیاد چه بلای خانمان سوزیه ؟

– آره بابا ، فوق لیسانس پرتاب موشک و فشفشه ام .

– حالا به چی معتادی ؟

– به (کارمندی) !!

– به چی ؟؟

– کارمندی آقا کارمندی ! هر چی می کشم از دسته بابای نابابه ! به من گفت : پسرم بیا پهلوی خودم توی اداره کار کن من هم گول خوردم و به این روزی افتادم که می بینی .

– شما که این همه تحصیلات داشتی ، شما که وضع باباتونو می دیدی ، شما چرا ؟

– آقا اشتباه کردیم جوونی بودو جهالت! اما حالا دیگه دست خودم نیست. این اعتیاد مارو بیچاره کرده. اگه یک روز کارت حضورو غیابمو دیر بزنم یا اصلا نزنم از استخون دردو خماری می میرم .

با خودم گفتم که کارمندها هم عجب دنیای عجیب و غریبی  برای خودشان دارند !!

نویسنده : فسیل زنده

| ۴ نظر

شبهای پاییز ، کوچه با صدای باد به خواب می روند و تیر برق تا آمدن خورشید پلک نمی زند / فاطمه بردال

| بدون نظر

می نویسم  تا در این تاریخ بی حساب و کتاب ثبت شود و خیلی ها یادشان نرود که چه طور با سریالی همچون یوسف پیامبر کلاه گشادی بر سر صدا و سیما  گذاشته شد و پول بیت المال حیف و میل . سریال مختارنامه از امشب نهم مهرماه هشتاد و نه از شبکه ی اول سیما به روی آنتن رفت . هر دوی این سریالهای جز پروژه های ملی و از درجه ی کیفی الف محسوب می شوند . حالا خودتان مقایسه کنید این دو را . به قول معروف این کجا و آن کجا …

***

از آنجائی که بعد از ساخته شدن یک فیلم ، مسئول نهائی موفقیت یا شکست اثر کارگردان آن محسوب می شود هیچ توجیهی نمی تواند اشکالات آنرا بپوشاند . آقای سلحشور یاد بگیرید : فیلمنامه ، دیالوگ نویسی ،  کارگردانی  ، فیلمبرداری ، طراحی لباس ، دکور و خیلی چیزهای دیگر که حتی برایتان یک سر سوزه هم مهم نبوده است . همین قسمت اول می ارزید به کل سریال یوسف پیامبری که به خورد مردم ما داده شد .

پ . ن : این سریال از سال ۸۳ فیلمبرداری اش شرع شده بود . در کدام یک از سریال هایی که با دوربین ۳۵ میلیمتری فیلمبرداری شده بود همچین رنگ و لعابی را تا کنون دیده اید ؟

منبع عکس *

| ۸ نظر

۱ – از آنجائی که پوست آرنج شبهه برانگیز است و بی حجابی هم باعث زلزله میشود . پس نتیجه می گیریم که یک شخص ضـــد ولایـــت فقــــِه هم می شود حرامـــزاده .

از ادبیات نازل و کوچه بازاری که چند سالی می شود در مملکت رواج پیدا کرده بگذریم می رسیم به همین توهین های قومیتی که  امروزه بیش از پیش به طور هدفمند در مملکت گسترش پیدا کرده اند . شب گذشته در طی پخش برنامه ای تلویریونی که به اصطلاح طنز هم بود  ، دو شخص مثلاً آذری زبان آنقدر از خودشان رفتارهای احمقانه  بروز دادند ، که تا کنون این نوع رفتارها از صدا و سیمای مملکت بی سابقه بوده ( صدا و سیما رفتارهای ناشایست تا به حال زیاد انجام داده است) ، حالا که بخواهد در یک سریال یا تله فیلم این نوع فرهنگ ناشایست را نهادینه کند خودش جای بحث زیادی دارد .

۲ – در مملکتی که طرف در سخنرانی اش برای الزام به ولایت فقیه فحشی می کند * ، رئیس جمــهورش از زشت ترن الفاظ برای رساندن منظورش استفاده می کند ، بعید نیست تا چند سال آینده این رویه کم کم باب  شود و ادبیات گفتاری و نوشتاری اشخاص مهم مملکتی دستخوش تغییرات فاحش تری شود (تاکید می کنم ، فاحش تر) . نمونه بارز این تقلید ، کاپشنی است  که  طرفداران یک جریان فکری در روزهای گرم تابستان هم می پوشند .

۳ – * فحشی کردن اصطلاحی بود که دوران مدرسه ، بچه ها برای مجبور کردن شخصی بر انجام دادن یا انجام ندادن کاری ، از آن استفاده می کردند  ، مثلا مبصر برای  ساکت کردن بچه های کلاس فحشی را به میان می کشید تا صدائی از کسی درنیاید . آن زمان جواب می داد . مدرسه تمام شد ، نفس راحتی کشیدیم که حداقل از شر دانش آموزان بی فرهنگی که این رفتارها را از خانه ، کوچه و خیابانشان به دیگر مکانهای اجتماعی رواج می دهند ، راحت شدیم . حالا در مواجهه با این افرادی که دارند از پشت تریبون های مهم مملکت لمپنیزم نهادینه شده در وجودشان را گشترش می دهند ، چه طور میشود خلاص شد ؟ معلوم نیست فرزندانمان در آینده چه طور می خواهند با هم دیالوگ کنند ؟

| ۹ نظر
بلببل

از آرتور پن فیلم زیاد ندیده بودم اما احساس می کنم صحنه ی کشته شدن بانی و کلاید در پایان فیلم بانی و کلاید به اندازه تمام فیلم های آرتور پن دیدنش می ارزد . صحنه ای که هر ببینده ای را درگیر خودش می کند . بانی و کلاید در آخرین لحظات ، قبل از اینکه کشته شوند و با علم بر اینکه تا چند آن دیگر شکار پلیس ها می شوند ، به همدیگر نگاهی کرده و لبخندی می زنند و بعد …

خبر فوت آرتور پن را امروز خواندم . در اینجا ، شاید اگر همین فیلم تاثیر گذار که بر اساس یک اتفاق واقعی  ساخته شده را ندیده بودم هیچگاه به این اندازه برایم شک آور نمی بود خبر فوت این کارگردان قدیمی سینما . مثل اینکه امسال عزائیل نگاه ویژه ای به هنرمندان داشته ، چندی پیش کلود شابرول رفت .

منبع عکس *

| ۱۰ نظر

شنیدم که قیمت قبر در نقاط مرغوب از میلیون به بالاست .
در واقع اگر هزینه ی غسل و کفن ودفن ، مجلس ختم ، شب هفت و سایر مخلفات و تشریفات را هم به قیمت نیم متر مربع زمین اضافه کنیم یک مردن ساده این روزها پنج ، شش میلیون تومان خرج بر می دارد !
بنابر این جا دارد بانکها شرایطی شبیه اعطای وام مسکن به وجود آورده و به مردم وام برای مردن بدهند ! یعنی افرادی که در شرف موت هستند بتوانند مقداری پول در بانک بسپارند و بانکها در ازای هر دوره پس انداز یک برابریا دو برابر میزان سپرده وام به علاقمندان به مرگ داده و امکان مردن آبرومندانه و برگذاری مراسم دفن و کفن را برای آنها فراهم بیاورند .
واقعیت اینست که خیلی از مردم  که علیرغم مشکلات موجود همچنان به زندگی بدتر از مرگ خود ادامه می دهند ، از بی کفنی زنده اند و به خاطر گرانی هزینه ی کفن و دفن همچنان زندگی می کنند !

نویسنده : فسیل زنده

| ۱۳ نظر

عشق تــــجاوز کننده است ، عشق به روح انسان هجوم می آورد و بعد ذهن آبستن خاطرات ریز و درشت می شود ، خاطرات هر کدام حــــرامزاده هایی هستند که هیچگاه نمی خواهیم قد بکشند و تا پای گور بدرقه مان کنند . / لی

| بدون نظر

در پی خانه تکانی های رایانه ای بودم که چشمم به متنی افتاد که سال هشتاد و هفت نوشته بودم برای وبلاگ دوستی . به آرشیو وبلاگش سری زدم ، دیدم هیچ اثری از این نوشته نیست . صلاح دیدم یکبار دیگر انتشارش دهم ، شاید در ذهن این بلاگستان بماند . ما که زود فراموش می کنیم .

وقتی چند سال گذشت و دیدیم چقدر سوختیم و سوزوندیم و فرقی نکردیم . چقدر ایستادیم و عبور کردن همه چقدر حبس کردیم و عقده شد و از قفس سینه همه پرید بیرون و ما زندونیش کردیم.
عطسه کردیم و گفتیم صبر
وقتی خندیدن و سکوت کردیم و خرد شدیم وقتی با سکوتشون خردمون کردن ، وقتی غرورمون زد به سیم آخر و گند زد به همه چیز…
وقتی دلم به حال خودم سوخت ، دلم به حال تمام دلنگرونیام سوخت ، دلم به حال تمام اشتباهای سر نزدم.
دارم به این فکر می کنم شاید چشمای ما مشکل داره…

| ۱۸ نظر