کردنم درد می کند
اهل کجایی؟
نمی خراشد تن ام را 
گلوله های آتشین بوسه هایت

(شعری از علی کیکاووسی)

| ۱۲ نظر

تو مهربان ترین قاتل دنیا، قاتل تنهایی من.

| بدون نظر

چندی پیش با دوستان خوبم احسان و رحیم در خیابان های بندرعباس قدم می زدیم که احسان به نکته خوبی اشاره کرد. شهرداری با پول ملت اقدام به نصب تابلویی با عکس و نام شهردار کرده. حرکت عجیبی که نمونه اش دارد زیاد می شود. به طور مثال، چند سال پیش دولت نهم یا دهم اقدام به ساخت فرودگاه در شهری کرده بود. پس از ساخت آن توسط بنری با عکس رئیس جمهور از اینکه دولت این کار را انجام داده از خودشان تشکر کرده بودند و آن را هدیه ای می دانستند به مردم آن شهر. به نوعی منتی بر سر مردم گذاشته بودند که مثلا فلان کار را برایتان انجام داده ایم. هر زمان دولت فهمید که هر کاری برای ملت انجام می دهد وظیفه است نه لطف آن وقت احتمال دیدن همچین تصویرهایی کمتر می شود. والا به خدا، به پیر به پیغمبر دولت ها انتخاب می شوند برای اینکه به مردم خدمت کنند نه اینکه بر سر مردم منت بگذارند. هر کاری که خوب انجام شده وظیفه شان بوده. هر کاری اشتباه باشد و به مردم فشار بیاورد از بی عرضگی و بی لیاقتی آنهاست.
حالا حکایت شهرداری هم شده حکایت همان بنر دولت. به جای توی بوق و کرنا کردن وظیفه ات را انجام بده…

*نوشته ی احسان را می توانید اینجا بخوانید.

| ۱۳ نظر

منتظر بودیم همه ی اونروزا تموم شن  غافل از اینکه اینروزا هم  تکرار همون روزاس!

نویسنده : این روزا

| بدون نظر

Soro

ساحل سورو هم از همان دسته پروژه هایی است که تمام می شود می رود پی کارش و آب از آب تکان نمی خورد و همه عادت خواهیم کرد. اساسا سعی می کنم آدم نا امیدی نباشم اما برای نوشتن این متن که به نشانه ی اعتراض به تخریب ساحل سورو است، تعدادی سوال ذهنم را مشغول کرد که از هر سوال یکی از خودم و دیگری از مسئولین م..حترمی است که وظیفه دارند تا از میز و صندلی شان استفاده بهتری یه جز افزایش وزن داشته باشند که مثلا فلانجا فلان بلا بر سرش نیاید.
۱- روزی که دریاچه ارومیه خشک شد من کجا بودم؟ مسئول وظیفه نشناس داشت چه عکس العملی نسبت به آن وضعیت و اعتراض ها انجام می داد؟
۲- روزی که سد سیوند ساخته شد من چرا اعتراض نکردم؟ مسئول وظیفه نشناس داشت چه عکس العملی نسبت به آن وضعیت و اعتراض ها انجام می داد؟
۳- روزی که تمام نقش های معبد هندوها را توی همین شهر ماله کشیدند من چرا اعتراض نکردم؟ مسئول وظیفه نشناس داشت چه عکس العملی نسبت به آن وضعیت و اعتراض ها انجام می داد؟
۴- روزی که روی بدن تمام تخت جمشید خط کشیدند و تکه تکه اش را بردند من چه کردم ؟ مسئول وظیفه نشناس داشت چه عکس العملی نسبت به آن وضعیت و اعتراض ها انجام می داد؟
۵- روزی که یک انسان از خدا بی خبر برداشت و نارنجک دستی زد به قبر کوروش من چه کردم ؟ مسئول وظیفه نشناس داشت چه عکس العملی نسبت به آن وضعیت و اعتراض ها انجام می داد؟
۶- روزی که نقش برجسته زن ایرانی را با پتک خراب کرده بودند من چه اعتراضی کردم ؟ مسئول وظیفه نشناس داشت چه عکس العملی نسبت به آن وضعیت و اعتراض ها انجام می داد؟
حالا کاری ندارم که در گذشته به چه چیز اعتراض کرده ام و مسئول وظیفه نشناس به چه چیز رسیدگی کرده و یا اصلا وظیفه اش را درست انجام داده یا خیر، اینبار فارغ از همه ی اینها می خواهم نسبت به تخریب ساحل سورو اعتراض بکنم. ساحلی که ملتی با آن خاطره دارند. جناب آقایان با دلخوشی های یک ملت بازی نکنید. بازی گرفتن خود ملت کافی نیست؟

داشتم توی آرشیو وبلاگ دنبال عکس بالا که عکسی از ساحل سورو است می گشتم که به این متن بر خوردم، راجع به انقلاب هایی است که انسان درون خودش انجام می دهد. می توانید تمام این متن را با عنوان «بهم ریختن کافه به شیوه ایرانی» را در اینجا بخوانید.

انقلاب ها یکدفعه پیش می آیند. نه اینکه بی ریشه باشند، نه. اما آنچنان کارد به استخوان می رسد که انسان یکدفعه بلند میشود و مثل کابوهائی که رستوران ها را در فیلم ها به هم می ریختند، به هم می ریزند تمام چیزهایی که تا آنموقع آنقدر بی نظم بوده اند که بی نظمیشان به یک نظم ظاهری تبدیل شده است.  اسلحه می کشند و آنقدر شلیک می کنند که یا همه می میریند و خودشان جان سالم بدر برده و فرار می کنند یا خودشان هم در میان سیل بی امان شلیک ها کشته میشوند. این روحیه انقلابی نه آنقدر که بخواهد با آن دنیایی را تکان داد «که نگارنده عقیده دارد دنیا هیچ احتیاجی به تکان دادن ما ندارد بلکه خودش روزانه یکبار به دور خودش و سالانه یکبار به دور خورشید می چرخد»  بلکه حد اقل بتوان با آن خود را تکانی داد در وجود همه انسان ها هست . که البته شرایط مکانی و زمانی هم بی تاثیر نیست و در اولیت اش همان نیروئی را می طلبد که به آن می گوئیم همت. همتی که تا قسمتی احتیاج به آموزش دارد از همان دوران کودکی.

| ۱۰ نظر

امسال یک عیدی کوچک در نظر گرفتم برای مخاطب های  وبلاگ فراموشی لی :)
تیرماه ۹۱ اولین نمایشگاه عکس هایم را با عنوان عکس های ۱۳ در ۱۸ برپا کردم که تجربه ی بسیار خوبی برایم بهمراه داشت. 
عیدی، فایل پی دی اف عکس های ابن نمایشگاه به همراه نقد ها و نظرات دوستان است.
فایل عکس های نمایشگاه
تهیه این فایل برعهده ی دوست خوبم رحیم پودات بود. با سپاس از زحمت های این دوست عزیز.

پ. ن : هنوز عکس های سفارش داده شده و تحویل گرفته نشده روی میز اتاقم موجود است. دوستان علی رغم  تماس های مکرر فراموش کرده اند که عکس سفارش داده اند. 
:|

| ۱۴ نظر

ای احسانی که تلفنت رو خاموش می کنی و دسترسی بهت سخت میشه برای تبریک گفتن عید. عیدت مبارک :)

Ehsan

 

| ۷ نظر