گاهی بعضی اتفاقات کوچیک و ناخواسته منو پرت می کنه به سالهای نه چندان دور، سالهایی که رفتارهای برخی به اصطلاح دوستان به من این حس رو دست میداد که یک غول سبزم، یک غول سبز به اسم شِرِک.
فیلم «برادرم خسرو» که قصه روان و سر راستی را روایت میکند، داستان مرد جوانیست که مدتها دچار اختلال دو قطبی شده است. او که حالا بعد از هفت سال مجبور میشود در کنار خانواده برادرش زندگی کند، دردسرهایی را برای آنها و خودش بوجود میآورد. اینکه فیلم برادرم خسرو اولین کار کارگردانش حساب میشود میتوان به عنوان نقطهی قوت این اثر دانست. فیلمی بی ادعا همراه با کارگردانی کم نقص و بازیهای حساب شده. فیلم اگرچه کمتر در آن نمودهای سینما را میتوان یافت و تا حدودی به تلهفیلم نزدیک شده اما روابط، پیرنگ و فضاسازی چیزی را به مخاطب تحمیل نمیکند. شخصیتپردازی خوب خسرو و ناصر که دو وزنه اصلی قصه فیلم به حساب میآیند بار لحظات دراماتیک فیلم را به دوش میکشند. اگر در یک بعداز ظهر کشدار خواستید فیلمی ببینید که هم شما را تا قسمتی با اختلال دو قطبی آگاه کند و هم خستهکننده نباشد فیلم برادرم خسرو پیشنهاد خوبیست.
فرانتز داستان دختر جوانی آلمانی به نام (آنا)ست که پس از کشته شدن نامزدش (فرانتز) در جنگ رابطهاش را با خانوادهی فرانتز قطع نمیکند و با سر زدن به مقبرهای که به یاد او در شهرشان بنا کردهاند، همواره یاد او را زنده نگه میدارد. تا اینکه سروکلهی جوانی به نام (آدریان) پیدا میشود. جوانی که در ادامه میفهمیم قاتل فرانتز در جنگ است. او در یک نبرد تنبهتن فرانتز را که انگار قصدی برای شلیک به او نداشته از پا در میآورد. اما بعد از اتمام جنگ عذاب وجدان او را رها نکرده و با یافتن خانوادهی سرباز سعی میکند از آنها دلجویی کند. اما خانواده ابتدا تمایلی برای دیدن او به خاطر فرانسوی بودنش ندارند، تا اینکه از طریق آنا شرایط ملاقات او با خانواده فرانتز مهیا میشود. فرانتز نام شخصیتیست که در جنگ کشته شده و جز چند فلاشبک حضور دیگری در فیلم ندارد اما به تنهایی پیوند دهندهی دو خانواده از دو فرهنگ متفاوت است. فرهنگهایی که با گذشت فیلم متوجه میشویم به جز زبان آنچنان تفاوتی با هم ندارند. هنوز در کافهها و مهمانیهای خانوادگی ترانههای میهنپرستانه بر لبها جاریست. فرانتز اگر چه پر از دیالوگها و موقعیتهای قابل حدس و کلیشهایست اما نگاه به موقعیت سربازان جنگ در هر کشور پس ازاتمام آن این فیلم را از یک اثر سطحی به یک اثر قابل قبول تبدیل کرده است. آنا با نگارش مجدد نامهای که برای پدرو مادر فرانتز ارسال شده خودش را در موقعیتی قرار میدهد که به جز او، کشیش شهر و مخاطب هیچکس از رنجی که در ادامه متحمل میشود آگاهی نمییابد. این رنج و این باری که همچون وظیفه بر دوش او سنگینی میکند، راه برای همذاتپنداری شخصیت باز میکند. فیلم فرانتز همچون سایر آثار اروپایی فیلم ساده با ریتم ملایمیست که مخاطب را به آرامی درگیر موقعیتهای خاص شخصیت اصلی (آنا) میکند. فرانتز ساختهی فرانسوا ازون کارگردان فرانسویست که چندین حضور بینالمللی از جمله ونیز و ساندنس را تجربه کرده است.