امروز، ایستاده بودم توی آسانسور، یک لحظه همه چیز رو فراموش کردم. مغزم داشت دنبال جوابی میگشت که بهم بگه کجام. انگار داشتم خواب میدیدم.
یک فشار ناگهانی از قفسهی سینهام رد شد. اومده بالا. چشمام سیاه شد. دستم رو گرفته بودم به میله، که نسترن از هپروت کشیدم بیرون.
به نظرم یک گرایش جنسی دیگه هم میتونه به باقی گرایشات اضافه بشه. گرایش آدم شهو.ت زده که حاضره بادستهی مبل و سوراخ دیوار هم نزدیکی کنه. یعنی جنسیت، گونه و نوع شیٕاش براش مهم نیست.
همان طور که در یادداشت تینوش نظمجو درباره آثار یون فوسه در انتهای نمایشنامه «کسی میآید» آمده، در آثار او “سکوت بخشی از زبان است، و ریتم سازماندهی حرکت کلمات در زبان”. کسی میآید داستان سرراستی دارد. زن و شوهری برای اینکه بتوانند از دیگران دور بمانند، خانه ای دور از سایرین کنار دریا خریداری میکنند. آنها به این امید که کسی سراغشان نمیآید وارد خانه جدیدشان میشوند. اما همان روز مردی که خانه را به آنها فروخته در اولین دیدار خود زن را میبیند. حالا که او در این ملاقات از زن خوشش آمده دوست دارد زمانهای بیشتری زن را ببیند. برای همین سعی میکند خود را به زن نزدیک کند. رفتاری که باعث رنجش شوهر میشود. به حدی که فکر میکند زن نیز از مرد خوشش آمده. زن اما این حرف را قبول ندارد، ولی کمی بعد مرد دوباره برگشته و شماره خود را به زن میدهد. و زن هم شماره را میگیرد.
نوع نگارش دیالوگها، تکرار و دوباره تکرار برخی از کلمات نه تنها به نوعی مخاطب را از داستان اصلی دور میکند بلکه انگار قصد نویسنده تلاش برای برهم زدن تمام قواعد کلاسیک نمایشنامههای قصه محور است. و زبان، کلمات و سکوت مهمترین نقش را در این بین ایفا میکنند. یون فوسه نمایشنامهنویس نروژی جایی درباره تاثیر سکوت در آثارش میگوید: هدف من بهوجود آوردن لحظههایی است که در آن یک فرشته در حال گذشتن از روی صحنه است.
کسی میآید موفق به دریافت جایزه ادبی ایبسن نیز شده است. این کتاب دوازدهمین شماره از مجموعه دورتادورنیاست که توسط تینوش نظمجو ترجمه و در نشر نی منتشر شده است.
یک: بهروز میگفت دقیقا همینجا زندگی میکردیم. حالا زمینی صاف شده بود. اینجا بود که فهمیدیم یک زمان به فاصلهی تنها دو خانه همسایه بودیم. بیآنکه همدیگر را بشناسیم.
دو: اینجا خانهایست که بخش زیادی از عمرم را در آن گذراندم. خانهای که واقعا اسمش خانه بود.جائی که هر وقت قرار است خواب یک خانه را ببینم در اتاقها و گوشهوکنار آن اتفاقاتش رخ میدهد. مالک بعدی درهای زیبای توسی رنگ را با این مشکی بدشکل عوض کرده است.
سه: جای پر شدهی پنجرهی خانهی بَپ موسی. آخرین بازماندهی بقالیهای خانگی. که حالا اثری از آن نمانده بود.
چهار و پنج: محله به اسم سهزیارتان معروف بود (و هست). به خاطر منبری به همین نام. این درها بخشی از منبر قدیمی سه زیارتان است.
شش: نفت موجود است.
«در یک خانواده ایرانی» نمایشنامهای از محسن یلفانی، نمایشنامهنویس ایرانیست که پس از مهاجرت به فرانسه آن را نوشته. این متن که به یک بعد از ظهر خانواده ایرانی میپردازد داستان دختری به نام مژده است که به خاطر حضور در گروههای سیاسی ابتدای انقلاب کشته میشود. بعد از گذشت چند سال خانواده و نزدیکان هر پنجشنبه به بهشت زهرا رفته و یاد او را زنده نگه میدارند. حالا در سالگرد کشته شدنش که بستگان دور هم جمع شدهاند، با حضور معنوی دختر در خانه و همکلام شدنش با اعضای خانواده ما به ابعاد گستردهتری از روابط عمیق او با خانوادهاش پی میبریم. او که الگوی تمام فامیل بوده هنوز بعد از گذشت ۱۲ سال از رفتنش کسی این فقدان را کامل نپذیرفته. حالا به بهانهی جمع شدنشِ همه فامیل، زخمهای کهنه نیز در گفتگوها باز میشود. دائی خانواده از این می گوید که پسرش از احساس گناهی که از کشته شدن مژده داشته به جنگ رفته و کشته شده.
«در یک خانواده ایرانی» یازدهمین اثر از مجموعه دورتادور دنیاست که در نشر نی به چاپ رسیده است.
«تماشاچی محکوم به اعدام» یکی دیگر از نمایش نامههای مهم نویسنده رومانیایی ماتئی ویسنییک است که به صحنه محاکمهای میپردازد که در حضور مخاطبان جلسه دادگاه یکی از تماشاچیان را برگزار میکند. تمامی اعضای دادگاه به گناهکار بودن تماشاچی مورد نظر اتفاق نظر دارند، اما با همین حال به دنبال شاهدی میگردند که بر گناه کار بودن تماشاچی شهادت بدهد. آنها تمامی اعضای نمایش از جمله: پاره کنندهی بلیط، جامهدار، کافهچی تئاتر، عکاس، یکی از تماشاچیها، کارگردان، نویسنده و حتی یکی از افرادی که در خیابان به انتظار خانوادهاش ایستاده را نیز به عنوان شاهد وارد دادگاه میکنند که بر جنایت کار بودن تماشاچی شهادت بدهند. اما در نهایت با بینتیجه ماندن شهادتِ افراد تصمیم بر این گرفته میشود که حکم بر اعدام تماشاچی صادر شود. در همین حین شاهدین قبلی شاهد جدیدتری را به دادگاه می آوردند. او کسی نیست جز شخصی که در جنگ بیناییاش را از دست داده. اما او فقط میخواهد به همهگان بفهماند پس از جنگ و پس از نابیناییاش کسی را در جهان ندارد و تنهای تنهاست.
اکثر آثار ماتئی ویسنییک که به نقد جنگ و تاثیرات پس از آن میپپردازد این بار نیز با گرفتن انگشت اتهام به سمت تمامی دادگاههای ناعادلانه و تماشاچیانی که از دست رفتن حقوق شهروندان را به نظاره مینشینند با زبانی طنز آنها را به چالش میکشد. این متن از آن دست آثاریست که اجرا در کامل شدن آن نقش مهمی را ایفا میکند. تماشاچی محکوم به اعدام دهمین اثر از آثار چاپ شده در مجموعه دورتادور دنیا و ترجمه تینوش نظمجوست که در نشر نی به چاپ رسیده است.