زمان اکران «قهرمان» نتوانستم آن را در سالن ببینم. اما حالا با دیدنش در عرضه نمایش خانگی اشاره به چند نکته خالی از لطف نیست؛
۱- فرمول همان فرمول فیلم جدایی‌ست. افشای تدریجی دروغ‌ها و کتمان حقیقت‌ها. اگر در «جدایی…» و «درباره الی» مساله مرگ و زندگی بود، اینجا استخدام و جور شدن بدهی‌ست و بر خلاف دو فیلم مورد اشاره با افشای حقیقت، آسمان به زمین نمی‌آید.
۲- اولین بار است قضاوت در مورد «مردم» پایش به فیلم‌های فرهادی کشیده می‌شود. تا الان هر چه مردم گفتند فرهادی گوش داده اما این‌بار مردم توسط فرهادی قضاوت می‌شوند. صحنه درگیری رحیم و بهرام‌.
۳- اینکه دختر جوان به خاطر جهیزیه‌اش جداگانه کینه به دل گرفته و آبروی شوهر سابق خاله‌اش را می‌برد در بافت شخصیت‌پردازی‌های فیلم نمی‌نشیند.
۴- شیرازی حرف زدن برخی شخصیت‌ها کم و زیاد می‌شود. عین مدیر موسسه یا فرخنده‌. شاید علاوه بر داستان واقعی فیلم که در شیراز اتفاق افتاده، تنها انگیزه فرهادی برای کشاندن پای شیراز به فیلم ارضای حس ناسیونالیستی‌اش با به رخ کشیدن آثار باستانی اطراف شیراز به مخاطبان غربی‌ست. انگار او قصد دارد یادشان بیاورد که ایران چه چیزهایی دارد.
۵- فیلمنامه خوب است اما فرهادی نمی‌تواند در قامت کارگردان امضای خودش را پای فیلم بگذارد. آنچه که فیلم را به فرهادی سنجاق می‌کند همان فیلمنامه است. نه فرهادی کارگردان.
روند تغییرات فرهادی در فرم کارگردانی‌اش از آثار قبل‌تر تا قهرمان را می‌شود مورد بررسی قرار داد.
۶- فیلم همچون چند اثر پیشین فرهادی قلابی در ذهن مخاطب نمی‌اندازد. فیلم فراموش می‌شود. همان‌طور که جزئیات «گذشته»، «همه می‌دانند» و «فروشنده» در ذهنمان نمانده.

| بدون نظر