همان طور که در یادداشت تینوش نظم‌جو درباره آثار یون فوسه در انتهای نمایشنامه «کسی می‌آید» آمده، در آثار او “سکوت بخشی از زبان است، و ریتم سازماندهی حرکت کلمات در زبان”. کسی می‌آید داستان سرراستی دارد. زن و شوهری برای اینکه بتوانند از دیگران دور بمانند، خانه ای دور از سایرین کنار دریا خریداری می‌کنند. آنها به این امید که کسی سراغشان نمی‌آید وارد خانه جدیدشان می‌شوند. اما همان روز مردی که خانه را به آنها فروخته در اولین دیدار خود زن را می‌بیند. حالا که او در این ملاقات از زن خوشش آمده دوست دارد زمان‌های بیشتری زن را ببیند. برای همین سعی می‌کند خود را به زن نزدیک کند. رفتاری که باعث رنجش شوهر می‌شود. به حدی که فکر می‌کند زن نیز از مرد خوشش آمده. زن اما این حرف را قبول ندارد، ولی کمی بعد مرد دوباره برگشته و شماره خود را به زن می‌دهد. و زن هم شماره را می‌گیرد.
نوع نگارش دیالوگ‌ها، تکرار و دوباره تکرار برخی از کلمات نه تنها به نوعی مخاطب را از داستان اصلی دور می‌کند بلکه انگار قصد نویسنده تلاش برای برهم زدن تمام قواعد کلاسیک نمایشنامه‌های قصه محور است. و زبان، کلمات و سکوت مهمترین نقش را در این بین ایفا می‌کنند. یون فوسه نمایشنامه‌نویس نروژی جایی درباره تاثیر سکوت در آثارش می‌گوید: هدف من به‌وجود آوردن لحظه‌هایی است که در آن یک فرشته در حال گذشتن از روی صحنه است.
کسی می‌آید موفق به دریافت جایزه ادبی ایبسن نیز شده است. این کتاب دوازدهمین شماره از مجموعه دورتادورنیاست که توسط تینوش نظم‌جو ترجمه و در نشر نی منتشر شده است.

| بدون نظر