روزنامه گاردین : گاردین در شماره ۱۱تیرماه خود در رابطه با جوانى که در جریان قیام مردم تهران دستگیر شده و پس از شکنجههاى وحشیانه پس از دو هفته آزاده شده مىنویسد: این جوان ۱۸ساله پس از آن که آزاد مىشود با بدنى خونین به خانه نزد پدرش مراجعه مىکند ولى پدرش که طرفدار احمدىنژاد است به او مىگوید تو منافق هستى و نمىتوانى به خانه بیایى و او اجبارا نزد یکى از دوستانش مىرود.
دوست او مىگوید: وقتى او را دیدم از وضعیت وخیم جسمىاش فهمیدم که به تازگى آزاد شده. کتف و بازویش پارگى داشت. صورتش هم علاوه بر کوفتگى زخم عمیق داشت. استخوانهایش نشکسته بود ولى تمام بدنش ضرب دیده بود. مىخواستم از او عکس بگیرم که نگذاشت. او را پیش دکتر بردم.
دکتر گفت تنها چهارتا از دندانهایش سالم مانده، بقیهاش شکسته. حرفهایش را نمىشد فهمید. دکتر پس از معاینه او گفت برایش چیزى باقى نگذاشتهاند این جوان دیگر نمىتواند به زندگى برگردد و بعد توضیح داد که به دلیل دفعات مستمر تجاوز به او دچار پارگى رکتوم شده و در معرض خونریزى رودهى بزرگ است.
دکتر تمام روز را صرف معاینه او کرد و از دیدن وضعیت بدنى او حالت شوکه پیدا کرده بود و نهایتا با اصرار دکتر او را به بیمارستان بردیم. در بیمارستان به اسم دیگرى پذیرفتندش.
دفترچهى بیمهى کس دیگرى را نشان دادیم. پرستارها گریه مىکردند، و مرتب مىپرسیدند کدام حیوانى او را به این روز انداخته. همراهان سایر مریضها جمع شده بودند ببینند چه بلایى سرش آمده.
در تظاهرات روز دوشنبه دو هفته قبل در شیراز او را دستگیر کرده بودند. در آن تظاهرات جمعى از جوانان درشتاندام سپر انسانى دور تظاهراتکنندگان تشکیل داده بودند. او هم یکى از آنها بوده. مىگفت توانسته بود چندمأمور یگانهاى ویژه را که به مردم هجوم مىبردند، تنبیه کند. ولى درجایى به او حمله مىکنند و روى سرش مىریزند و دستگیرش مىکنند. خود این جوان مىگوید: «بعد از دستگیرى تا شب داخل ماشین مرا حبس کرده بودند. بعد به سلول انفرادى منتقلم کردند. دو روز در سلول انفرادى بودم. مرتباً بازجویىام مىکردند، و به قول خودشان جوجه کبابم مىکردند در این روش از شکنجه دست و پارا به هم مىبندند و از سقف آویزان مىکنند، بعد مىچرخانند و با کابل مىزنند. مستمر مىگفتند اگر همکارى نکنى جوجهکبابات مىکنیم.
«روزى یک وعده غذا مىدادند و وقتى آب براى رفع تشنگى مىخواستیم آب گرم مىدادند. سیلى مکرر جزو مجازاتها بود. در بازجویىها مرتباً مىپرسیدند که آیا از خارج دستور گرفتهام؟ بعد مرا پیش قاضى بردند که قرار بود حکم نهایى را صادر کند. مرا به دو میلیون و پانصد هزار تومان جریمه محکوم کرد و دوسال زندان تعلیقى و تعزیرى. گویا تمامش ظاهرسازى بود. فکر کردم از بازداشتگاه مىبرندم زندان. ولى مرا به جایى فرستادند که اسمش را گذاشتهاند «اتاق گردنکلفتها». چند جوان دیگر هم به سن و سال من آنجا بودند. از یکى از مأمورها پرسیدم که چرا مرا به زندان نفرستادهاند. گفت هنوز چند روزى باید مهمانمان باشى.
«در حین بازجویى از من خواستند که تعهد بدهم و اعتراف کنم. نکردم. گفتند «از دوستانات بپرس که با کسانى که همکارى نمىکنند چه کار مىکنیم». بقیه را هم دوشنبه بیستو پنجم خردادگرفته بودند. نگران بودم که نکند مردم از خیابانها رفته باشند و تظاهرات ساکت شده باشد. با همسلولىهایم مشورت کردم چه کار کنم. هیچکس نظرى نداشت. وسوسه شدم اعتراف کنم ولى نکردم. از روز سوم دوباره شروع کردند به کتک زدن. روز بعد، دوباره بازجویى کردند و ریختند روى سرم. اصرار داشتند که از خارج دستور مىگرفتهام. روز پنجم یا ششم دستگیرى وقتى اعتراف نکردم سه چهار مأمور درشتهیکل که قبلاً ندیده بودیم وارد شدند.
گفتند «ما با گردنکلفتها جور دیگرى رفتار مىکنیم». بعد با حمله به من لباسهایم را پاره کردند و به من تجاوز کردند. آنهم در مقابل سایر بازداشتشدگان. آنها کارى از دستشان برنمىآمد. ولى اعتراض کردند و کتک خوردند. بعد هم به همسلولىهایم گفتند «ببینید ما با گردنکلفتها چه کار مىکنیم». بعد رفتند. «همسلولىهایم بهخصوص یکىشان که سناش بیشتر بود مرا دلدارى مىدادند. مىگفتند آنها مىخواهند با این کار ترا خرد کنند ولى تو مقاومت کن.
گاردین در ادامه این گزارش تکاندهنده به نقل از این جوان شکنجه شده افزود: «در روزهاى بعد به دو هم سلولى دیگرم هم جلو چشمان ما تجاوز کردند و بعد هر روز این کار تکرار شد بهلحاظ جسمى به شدت ضعیف شده بودیم وقتى در برابرتجاوز به هم سلولیم اعتراض کردم آنقدر کتکم زدند که دیگر چیزى نفهمیدم و بعد به سلول انفرادى مرا منتقل کردند. بعد از کتک زدن مداوم مىگفتند «حالا آدم شدى؟ فهمیدى ما با گردنکلفتها چه کار مىکنیم؟ اگر آدم نشوى و اعتراف نکنى که رابط ات براى شرکت در تظاهرات کیست مىفرستیمات عادل آباد بند هم جنس بازها. گفتم رابطى ندارم و خبر تظاهرات را از روى اینترنت گرفتهام و به نظر م کار درستى آمده و شرکت کردهام. ….دوست این زندانى مىگوید وقتى او این صحبتها را مىکرد بارها گریه کرد و فقط به این دلیل حاضر شد بگوید که دنیا بفهمد رژیم آخوندى با کسانى که اکنون در زندانها اسیرند چه میکند.
18 پاسخ
خوب بود. به نظرم با چند تا حذف و کمی کار روی زبان میتواند بهتر هم بشود. (یکیش مثلاْ حذف «این» از سطر دوم)
پاسخ:
سلام
ممنون از نظرتون/ بعضی وقتا روی روتوش کردن کارهام کم وقت می ذارم…
لذت فراوان از تیزر و فیلم کوتاه بیاد ابراهیم منصفی……ممنون ازت شهاب جان
پاسخ:
سلام
ممنون از لطفتون.
ولی به نظرم در مورد منصفی کار بهتری می شد انجام داد. متاسفانه فرصت کمی بود.
سلام خوب ولی نمی دونم چرا؟
پاسخ:
سلام
ممنون
سلام شهاب جان پیدات نیست …
راستی به روزم سر بزن
پاسخ:
سلام
مزاحمت میشم…
با عکس به روزم دوست داشتی فتوبلاگم رو هم لینک کن
پاسخ:
سلام
حتما…
پس بنویس تا بر روی تو ننوشته اند
مرسی عزیزم قشنگ مینویسی
پاسخ:
سلام
سپاس فهیم جان…
گزارشی تکاندهنده از شکنجه دستگیرشدگان
روزنامه گاردین :
گاردین در شماره ۱۱تیرماه خود در رابطه با جوانى که در جریان قیام مردم تهران دستگیر شده و پس از شکنجههاى وحشیانه پس از دو هفته آزاده شده مىنویسد:
این جوان ۱۸ساله پس از آن که آزاد مىشود با بدنى خونین به خانه نزد پدرش مراجعه مىکند ولى پدرش که طرفدار احمدىنژاد است به او مىگوید تو منافق هستى و نمىتوانى به خانه بیایى و او اجبارا نزد یکى از دوستانش مىرود.
دوست او مىگوید: وقتى او را دیدم از وضعیت وخیم جسمىاش فهمیدم که به تازگى آزاد شده. کتف و بازویش پارگى داشت. صورتش هم علاوه بر کوفتگى زخم عمیق داشت. استخوانهایش نشکسته بود ولى تمام بدنش ضرب دیده بود. مىخواستم از او عکس بگیرم که نگذاشت. او را پیش دکتر بردم.
دکتر گفت تنها چهارتا از دندانهایش سالم مانده، بقیهاش شکسته. حرفهایش را نمىشد فهمید. دکتر پس از معاینه او گفت برایش چیزى باقى نگذاشتهاند این جوان دیگر نمىتواند به زندگى برگردد و بعد توضیح داد که به دلیل دفعات مستمر تجاوز به او دچار پارگى رکتوم شده و در معرض خونریزى رودهى بزرگ است.
دکتر تمام روز را صرف معاینه او کرد و از دیدن وضعیت بدنى او حالت شوکه پیدا کرده بود و نهایتا با اصرار دکتر او را به بیمارستان بردیم. در بیمارستان به اسم دیگرى پذیرفتندش.
دفترچهى بیمهى کس دیگرى را نشان دادیم. پرستارها گریه مىکردند، و مرتب مىپرسیدند کدام حیوانى او را به این روز انداخته. همراهان سایر مریضها جمع شده بودند ببینند چه بلایى سرش آمده.
در تظاهرات روز دوشنبه دو هفته قبل در شیراز او را دستگیر کرده بودند. در آن تظاهرات جمعى از جوانان درشتاندام سپر انسانى دور تظاهراتکنندگان تشکیل داده بودند. او هم یکى از آنها بوده.
مىگفت توانسته بود چندمأمور یگانهاى ویژه را که به مردم هجوم مىبردند، تنبیه کند. ولى درجایى به او حمله مىکنند و روى سرش مىریزند و دستگیرش مىکنند.
خود این جوان مىگوید: «بعد از دستگیرى تا شب داخل ماشین مرا حبس کرده بودند. بعد به سلول انفرادى منتقلم کردند. دو روز در سلول انفرادى بودم. مرتباً بازجویىام مىکردند، و به قول خودشان جوجه کبابم مىکردند در این روش از شکنجه دست و پارا به هم مىبندند و از سقف آویزان مىکنند، بعد مىچرخانند و با کابل مىزنند. مستمر مىگفتند اگر همکارى نکنى جوجهکبابات مىکنیم.
«روزى یک وعده غذا مىدادند و وقتى آب براى رفع تشنگى مىخواستیم آب گرم مىدادند. سیلى مکرر جزو مجازاتها بود. در بازجویىها مرتباً مىپرسیدند که آیا از خارج دستور گرفتهام؟ بعد مرا پیش قاضى بردند که قرار بود حکم نهایى را صادر کند. مرا به دو میلیون و پانصد هزار تومان جریمه محکوم کرد و دوسال زندان تعلیقى و تعزیرى. گویا تمامش ظاهرسازى بود. فکر کردم از بازداشتگاه مىبرندم زندان. ولى مرا به جایى فرستادند که اسمش را گذاشتهاند «اتاق گردنکلفتها». چند جوان دیگر هم به سن و سال من آنجا بودند. از یکى از مأمورها پرسیدم که چرا مرا به زندان نفرستادهاند. گفت هنوز چند روزى باید مهمانمان باشى.
«در حین بازجویى از من خواستند که تعهد بدهم و اعتراف کنم. نکردم. گفتند «از دوستانات بپرس که با کسانى که همکارى نمىکنند چه کار مىکنیم». بقیه را هم دوشنبه بیستو پنجم خردادگرفته بودند.
نگران بودم که نکند مردم از خیابانها رفته باشند و تظاهرات ساکت شده باشد. با همسلولىهایم مشورت کردم چه کار کنم. هیچکس نظرى نداشت. وسوسه شدم اعتراف کنم ولى نکردم.
از روز سوم دوباره شروع کردند به کتک زدن. روز بعد، دوباره بازجویى کردند و ریختند روى سرم. اصرار داشتند که از خارج دستور مىگرفتهام. روز پنجم یا ششم دستگیرى وقتى اعتراف نکردم سه چهار مأمور درشتهیکل که قبلاً ندیده بودیم وارد شدند.
گفتند «ما با گردنکلفتها جور دیگرى رفتار مىکنیم». بعد با حمله به من لباسهایم را پاره کردند و به من تجاوز کردند. آنهم در مقابل سایر بازداشتشدگان. آنها کارى از دستشان برنمىآمد. ولى اعتراض کردند و کتک خوردند.
بعد هم به همسلولىهایم گفتند «ببینید ما با گردنکلفتها چه کار مىکنیم». بعد رفتند.
«همسلولىهایم بهخصوص یکىشان که سناش بیشتر بود مرا دلدارى مىدادند. مىگفتند آنها مىخواهند با این کار ترا خرد کنند ولى تو مقاومت کن.
گاردین در ادامه این گزارش تکاندهنده به نقل از این جوان شکنجه شده افزود:
«در روزهاى بعد به دو هم سلولى دیگرم هم جلو چشمان ما تجاوز کردند و بعد هر روز این کار تکرار شد بهلحاظ جسمى به شدت ضعیف شده بودیم وقتى در برابرتجاوز به هم سلولیم اعتراض کردم آنقدر کتکم زدند که دیگر چیزى نفهمیدم و بعد به سلول انفرادى مرا منتقل کردند.
بعد از کتک زدن مداوم مىگفتند «حالا آدم شدى؟ فهمیدى ما با گردنکلفتها چه کار مىکنیم؟ اگر آدم نشوى و اعتراف نکنى که رابط ات براى شرکت در تظاهرات کیست مىفرستیمات عادل آباد بند هم جنس بازها.
گفتم رابطى ندارم و خبر تظاهرات را از روى اینترنت گرفتهام و به نظر م کار درستى آمده و شرکت کردهام. ….دوست این زندانى مىگوید وقتى او این صحبتها را مىکرد بارها گریه کرد و فقط به این دلیل حاضر شد بگوید که دنیا بفهمد رژیم آخوندى با کسانى که اکنون در زندانها اسیرند چه میکند.
سلام همشهری
خدانکنه دلت بگیره و تو لک بری
به روزم با ترانه شب بزرگداشت مرحوم استاد منصفی
سلام آقا شهاب
ممنون بخاطر زحمات شما ودیگر دوستان به پاس بزرگداشت رامی
………
خط به خط بودن حالا خوبه یا بد ؟
به نظر تو اگه گشت ارشاد شروع کنه و به جوونها گیر بده بدتر
نمیشه؟
سلام دوست عزیز
با عکس های کنسرت عمران طاهری و جشنواره معنوی خلیج فارس بروزم.
منتظر حضورتون هستم.
موفق باشید.
http://www.photodaj.com
http://www.daj.blogsky.com
سلام
قصه عکس در کشوری چون ایران بیشتر از هر چیز شبیه داستان پینوکیو است
zanaks har rooz ba aks jadid montazer shomast
http://zanaks.blogfa.com
جشنواره تئاتر فردای میناب در پی موضوعی شدن
سلام.
سلام برای خوب بودن دلیل نمیخوایم!
سلام
خوبی عزیز؟بندری؟
مدتی است به چیزهای تکراری فکر می کنم