فرشتگان گناه اولین فیلم سینمایی روبر برسون کارگردان بزرگ و فقید فرانسویست. این فیلم داستان صومعهای را روایت میکند که زنان مجرم پس از گذراندن دوران محکومیتشان بنا به میل خود یا خواست خواهران راهبه به آنجا آمده تا خودشان را از دنیا و مادیات آن دور کنند. اگر چه فیلم با بیرون آوردن زنی از زندان شروع میشود اما داستان زمانی شکل میگیرد که زنی (آن ماری) به خواستهی خود پا به آنجا میگذارد تا زندگی بهتری داشته باشد. آشنایی آن ماری با زن تازه آزاد شده منجر به معرفی زن دیگری (تریس) میشود که او نیز در زندان است. آن ماری تصمیم میگیرد تریس را پس از آزادی به صومعه آورده تا اون نیز زندگی بهتری داشته باشد. تریس آزاد میشود اما قبل از مراجعه به صومعه مردی را که به خاطرش دزدی کرده و به زندان رفته را میکشد. او به صومعه میرود اما مراقبت آن ماری بر تریس تاثیری نداشته و به خاطر اختلافات آن دو همچنین لجاجت آن ماری برای برخی کارهایی که از او خواسته شده او از صومعه اخراج میشود. مدتی بعد بدن نیمه جان آن ماری را کنار قبر موسس صومعه پیدا میکنند. از طرفی پلیسها فهمیدهاند که تریس قاتل است و برای دستگیری او به صومعه میآیند.
چیزی که فیلم فرشتگان گناه را در بین آثار برسون مهم میکند شروع رویکرد او در فیلمسازیست که منجر به نظریه سینماتوگراف از سوی او میشود. اگر چه بر خلاف آن چیزی که بعدها از برسون خواهیم دید در این فیلم موسیقی گاهی نقش دراماتیک به خود میگیرد اما حرکت دوربین، میزانسن و از طرفی آن نمای همیشگی و معروف از دست، پرهیز در نشان دادن خشونت از آن رفتارهاییست که همچون امضای همیشگی در اولین فیلم برسون حضور دارند. تریس به ویترین اسلحه فروشی میرسد دوربین با یک تراک بک، فضای اسلحه فروشی را برای بیننده مشخص میکند. تریس وارد مغازه میشود، صدای اسلحه فروش شنیده میشود. {بروسون بعدتر نیز تکرار میکند، که صدای تلفن وجودش را مشخص میکند، یعنی صدای یک پدیده زمانی که وجودش را عیان کرد نیازی به نشان دادنش دیگر نیست، مخصوصا برای عنصر غیر مهمی چون اسلحه فروش} اسلحه فروش از پشت پیشخوان بیرون آمده سراغ اسلحهای رفته و آن را به تریس میدهد. تریس پول را پرداخت کرده و با اسلحه خارج میشود. در این مدت تنها بخشی از بدن اسلحه فروش و آن هم زمانی که برای برداشتن اسلحه از پشت پیشخوان کنار میرود دیده میشود. همین مقدار برای معرفی اسلحه فروش توسط برسون کافیست. یا زمانی که تریس به در خانه مردی که به خاطرش دزدی کرده میرسد. صدای باز شدن در میآید. نور داخل خانه روی صورت تریس میافتد.و سایه مرد نمایان میشود. چند کلامی بینشان شکل میگیرد. ما مرد را با سایهاش تشخیص دادهایم. لزومی به نشان دادنش چهرهاش نیست. به اندازه کافی هم در مورد او صحبت شده است. زن به سمت سایه دو بار شلیک میکند. سایه میافتد. این مقدمه همان چیزیست که ذره ذره سینماتوگراف بر آن استوار میشود. اینکه فیلمساز به جای نشان دادن کشتن، حواس را به کدام سمت معطوف میکند. چه تصویری از کشته شدن مردی در روشنایی درگاه در به مخاطب ارائه میدهد، و فیلمساز به عنوان خالق اثر با انتخاب و چینش چه عناصری دست به یک عمل هنرمندانه میزند. فرشتگان گناه علاوه بر تم به شدت مذهبی حاوی تلاش سینماگریست که میخواهد زبان سینمایی خودش را معرفی کند.