یک داستان عاشقانه آرام، موسیقی دلپذیر و شخصیتهایی که آرامششان در فیلم جاریست از عناصر مهمیست که فیلم Der Himmel über Berlin (به آلمانی) یا زیر آسمان برلین (به فارسی) یا بالهای اشتیاق (به انگلیسی) را دیدنیتر میکند. درآمیختگی یک داستان عاشقانه با برلینی که حالا سالهاست از جنگ جهانی دور شده اما تاثیراتش به جا مانده، فرشتگانی که بدون هیچ مرزبندی به آدمها نزدیک شده و صدای درونی آنها را میشنوند، نویسندهای که در حال تکمیل داستانش است و دختر بندبازی که حالا دیگر شغلی در سیرک ندارد اما میداند یک مرد منتظر اوست از جمله روایتهاییست که در این فیلم شاهدش هستیم. به جز ریتم ناخوب فیلم که در برخی صحنهها آزاردهنده میشود، فیلم در بیشتر موارد لحن شاعرانه خود را حفظ میکند. به طور مثال دوربین بدون اشاره به دیواری که برلین را به شرقی و غربی تقسیم کرده (و سوار بر منطق بال فرشتهها) به راحتی از آن عبور کرده و داستان آن سوی مرزها را نیز به نمایش میگذارد. یا تصویری دو رنگ با طیف خاکستری که جهان فرشته ها را شکل میدهد در مقابل جهان سراسر رنگ انسانها، نگاه هنرمندانه و شاعرانه فیلمساز را به نمایش میگذارد.
پیشتر از این آلن رنه در فیلم «هیروشیما عشق من» تصویری شاعرانه و عاشقانه از صلح و دوستی بین ملت فرانسه و ژاپن ارائه داده بود، و این بار فیلم «زیر آسمان برلین» را می توان به نوعی عشق مردم آلمان و فرانسه بعد از شکل گیری دیوار برلین در نظر گرفت. عشقی ابدی که میتواند پایه های دوستی دو ملت را به تصویر بکشد.