من از شهری که در آن میزیستم دور شدم. هزار و یک دلیل داشت. یکی از آنها این بود میخواستم از رنجی که دیگران خواسته و ناخواسته به من میرسانند دور باشم. حالا بعد از گذشت چند ماه و هزار درگیری درونی و بیرونی با زندگی و مکان جدید، و رنج جدید دوری از عزیزانم، نمیخواهم دوباره اندک افرادی که غالبا نقشی در رنجاندشان ندارم بیرحمانه، نسنجیده، با انتخاب واژگان و جملاتی که به آنها فکر نکردهاند اسباب رنجشم شوند. افرادی که میدانم شهامت عذرخواهی از رنجی که میرسانند ندارند. حفظ فاصله روزی ممکن است مرا از این جایی که هستم دورتر کند اما برای آرامش روان خودم و نسترن حاضرم چمدان سفر به سیارات دور را هم ببندم.