شاید اولین چیزی که انسان یادش میرود کلمات است. بدترین نوعش هم همین است. انگار انباری پر از کلمات در اختیار داشتی که حالا با مرور زمان دزد راهش را یاد گرفته و دانه دانه آنها را به یغما میبرد. فراموشی همان دزد بیهمهچیز است که در طول زمان آهسته کلمات را از چنگت در میآورد. خالیات میکند. این کلمات که یک روز نام دوستی، خیابان خاطرهانگیزی، بازیگر محبوبی و هزار چیز مهم و دوستداشتنی بودند بین تو و آنها فاصلهی عمیقی میسازد. که دیگر برایت مهم نیستند. که دیگر حتی مرورشان هم نمیکنی.
شاید همه اینها برعکس باشد. اینکه آنقدر همه چیز برایت عادی و دمدستی و کمارزش جلوه میکند که حتی نامشان و کلمات مربوط بهشان را هم فراموش میکنی. بیاهمیتی موتور محرک فراموشیست. این جانیها یکی دیگر از جنایاتشان پاشیدن غبار بیاهمیتی بر روی همه پدیدههاست.