هر روز او می آمد و به من می گفت :سلام ،در جوابش میگفتم ،سلام … روزی که رفت گفت : خداحافظ و من خیلی آرام گفتم : خداحافظ… دیروز آمده بود، من به او گفتم : سلام … او گفت : فراموش کن مرا!!! …….!؟!؟!؟ نویسنده : این روزا
و جشنواره تئاتر فجر نشان داد تئاتر هنوز برای سرمایه دارهای با پرستیژی است که وقتی در سالن جشنواره حضور پیدا می کنند چنان همگان را مجذوب خود می کنند که حتی مخاطبین بی بلیط و بی پرستیژ به ناگاه فراموش شده ، پشت در سالن همچون رهگذری به در و دیوار و سالن آدمهای با پرستیژ نگاه می کنند و از آنجا دور می شوند . آری آنجا همه فراموش می شوند . این است مرزبندیای که تئاتر برای انسان ها انجام می دهد . خدانگهدار برشت .
می گفت : آدم حتا به یه رهگذر هم احساس داره ، ما شدیم رهگذر آن گذر…! اما او هرگز از آن ره نگذشت…!!! نویسنده : این روزا
همیشه من برای دلتنگی هایم می نوشتم ، اما اکنون دلتنگی ام برایم می نویسد! نویسنده : این روزا
گاهی کلامی برای نوشتن ندارم ، مانند تمام لحظه هایی که فراموش میشوم!!! نویسنده : این روزا
گاهی وقتا آدما بهتره یه خاطره باشن تا زنده بمونن!!! نویسنده : این روزا
درک زیباشناسی ما وابسته به منشا و خاستگاه ماست. ما هر آنچه که وابسته به طبیعت باشد (جایی که از آن شکل گرفتهایم) را زیبا
موقعیتهای جدید میتونه آدم رو دچار وضعیت حباب کنه. توهم اینکه حالا در این فضای جدید همه چیز عوض شده و شکل دیگری به خودش
شاید چون بلد نیستی راه بری، تو زندگیت به هیچ جا نرسیدی؟
امروز دهمین سال نبودن باباست، لطفا تسلیت نگویید. سالها پیش از مامان شنیدم که فلانیها برای ده سالگی فوت پدرشان رفتهاند سر خاک. آن سال
بیش از دو سال است که دیگر در آن شهر زندگی نمیکنم. من از آن شهر رفتم اما انگار آن شهر از من نمیرود. از