دیدید آنها که پیراهن سبز به تن کرده بودند تو سرخ از آب در آمدند؟ دیدید آنها که پیراهن بی طرفی به تن کرده بودندچه طور تو زرد از آب در آمدند و چماق به دست به جان مردم افتادند؟ دیدید با ملت چه طور در خیابانها عین گوسفند رفتار می کنند؟ دیدید چه طور هر کسی که کارت عضویت بسیج داشت یا نداشت با چماق گذاشتند سر هر کوچه که جلوی مردم رو بگیرند و بریزند بر سر زن و بچه مردم و به صغیر و کبیرش رحم نکنند؟ دیدید چه طور همین دوستان جناب دکتر ریختند میون جمعیت و با چاقو بچه مردم
یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بیحوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراریتر چند مواد
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها
بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم
۹۶ خفهخون ۹۸ خفهخون ۴۰۱ باز هم خفهخون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون میرسید به صفوف اسلحه به دستان
اوج سینمای پناهی «طلای سرخ» بود و «دایره». بعد از جریانات ۸۸ و دستگیری انگار پرت شد به دنیای دیگری. در این چند فیلم اخیر