سلام ، با اینکه ممکنه این عکس ها رو این روزها زیاد دیده باشید اما تو این اوضاع دوباره دیدنشون خالی از لطف نیست. این عکس ها رو گذاشتم تا بعضی ها از توی توهم بعضی چیزا بیان بیرون … (چه کسی شیشه های ماشین مردم را می شکند ؟) آیا غیر از این است که به این افراد گفته باشند که این کار را بکنند ؟ البته نشانه رفتن آن سرباز به بالای یک ساختمان هم کم سوال بر انگیز نیست. آیا قصد دارد به افرادی که در خیابان جز معترضین نیستند شلیک کند ؟ منبع اصلی عکس بالا رو ندیدم
نوروز انگار تنها همون روز اولش آدم رو با یک حس و حال نو شدگی سنجاق میکنه. روزهای بعدش انگار دوباره میافتی توی یک سرازیر
سالها پیش جایی نوشته بودم: «یه روستا هست که سر جمع نوزده تا دختر داره توش. تا حالا هیچ شعر عاشقانهای برای هیچ کدوم از
در اینکه شکست خوردن بخشی از زندگی آدمیست شکی نیست. اینکه ممکن است انسان از هر شکستی پلهای برای پیروزی آیندهاش بسازد دور از ذهن
داستان نویسی آمریکا را به این صورت دوره بندی میکنند: ۱۸۳۰ – ۱۸۶۵ = دوره ی رمانتیک ۱۸۶۵ – ۱۹۰۰ = دوره ی رئالیسم ۱۹۰۰
«خطر لو رفتن داستان» اولین رمان عطیه عطار زاده تمام تلاش خود را کرده که اثری خاص و قابل توجه به نظر برسد،اما آیا واقعا