۱. چندی پیش در بالاترین با لینکی مواجه شدم که خبر از اتفاقاتی را می داد که پیش بینی اش دور از ذهن نبود . نویسنه مطلب دو مورد از شواهدش را که در برنامه های صدا و سیما دیده بود عنوان کرده بود ؛ در سریال یا تله فیلمی که یکی از شبکه ها پخش کرده بود دزدی از جایی چیزی را ربوده و فرار می کند ، این کاراکتر بر خلاف تمام دزدهای تلویزیونی به جای پوشیدن لباس سیاه یا تیره لباس سبز به تن کرده بود و دیگری در برنامه مستندی که در سطح شهر تهران ساخته
زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم
یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بیحوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراریتر چند مواد
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها
بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم
۹۶ خفهخون ۹۸ خفهخون ۴۰۱ باز هم خفهخون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون میرسید به صفوف اسلحه به دستان