فراخوان نوشتن داستان کوتاه کوتاه کوتاه اهداف : این تنها یک سنجش است .سنجشی برای خودم… شرایط : ۱. طولانی تر از ده کلمه ؛ نه. ۲. با نام ؛ بله . ۳. شرایط سنی. محتوائی و موضوعی ؛ نه. ۴. ارسال تا ۳۰ دی ؛ بله ۵. داوری اش خودم ؛ بله ۶. داستان ها در بخش نظرات نوشته شود ؛ باز هم بله ۷. داستانها تنها بعد از داوری نمایش داده خواهد شد؛ بله ۸ . تمام داستان ها برگزیده می شوند ؛ نه ۹ . بین نام و متن یک سطر فاصله باشد ؛ بله ۱۰ . منتظرم ؛ حتماً جوایز : به نفرات اول تا سوم
یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بیحوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراریتر چند مواد
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها
بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم
۹۶ خفهخون ۹۸ خفهخون ۴۰۱ باز هم خفهخون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون میرسید به صفوف اسلحه به دستان
اوج سینمای پناهی «طلای سرخ» بود و «دایره». بعد از جریانات ۸۸ و دستگیری انگار پرت شد به دنیای دیگری. در این چند فیلم اخیر