در بازه باز هم پرنده است در پرنده نیست عبدالمالک ریگی را گرفتند . چه خوب . اما چه بد که تا چند روز دیگر او را هم می آورند توی تلویزیون ، دادگاه اعترافاتش پخش می شود ، خودش را وابسته به تمام دنیای غرب می داند و محاکمه می شود و آدم را یاد تک تک افرادی می اندازد که بعد از انتخابات برای گرفتن حقشان توی خیابان آمدند و نیامدند و به نا حق به زندادن افتادند و بعد … باقی اش را تماممان از تلویزیون دیدیم. آیا حق کسی که یک عده را به راحتیِ آب
یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بیحوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراریتر چند مواد
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها
بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم
۹۶ خفهخون ۹۸ خفهخون ۴۰۱ باز هم خفهخون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون میرسید به صفوف اسلحه به دستان
اوج سینمای پناهی «طلای سرخ» بود و «دایره». بعد از جریانات ۸۸ و دستگیری انگار پرت شد به دنیای دیگری. در این چند فیلم اخیر