*** چندی پیش پستی گذاشته بودم که در آن یکی از قطعات خانم یاسمین لوی معرفی شده بود . دوستی به واسطه همین پست به وبلاگم رسیده بود و در خصوص متن ترانه نکاتی را اشاره کرده بود ، وی همچنین ترجمه بهتری از آن را فرستاد که می توانید پست قبل و کامنت های مربوط به آن را در اینجا ببینید . چند روز بعد دوباره کامنتی از طرف آن دوست ناشناس عزیز به دستم رسید که در آن متن ترانه دیگری از خانم لوی بود . همان کامنت باعث شد که بعد از مدتی در فرصتی مناسب قطعه
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها
بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم
۹۶ خفهخون ۹۸ خفهخون ۴۰۱ باز هم خفهخون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون میرسید به صفوف اسلحه به دستان
اوج سینمای پناهی «طلای سرخ» بود و «دایره». بعد از جریانات ۸۸ و دستگیری انگار پرت شد به دنیای دیگری. در این چند فیلم اخیر
تابستان ۹۱ دکتر به خاطر یک ماموریت کاری به آفریقا رفت. عکسهایش از این سفر را توی فیسبوکش میگذاشت. وقتی برگشت برای اولین بار اسم