جهان بیابان حوالی وطن جایی که پادگان به قصد تو نیامده بود جمع مکسر از شر تکثیر می شود تکثیر می شویم و به سوی تو شلیک می شود نوجوانی که روی شقیقه ی همه ما رژه می رفت ماشه اش قبل از آمدن وقتی که مغزش را داده بود به دست رئیس کشیده بود اینجا فقط کمی ادا در آورد و تو جدی گرفتی و مردی می بینی … دیوارها همه شان سرخ نشده اند پاشو زندگی فقط یک بلای طبیعی است
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها
بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم
۹۶ خفهخون ۹۸ خفهخون ۴۰۱ باز هم خفهخون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون میرسید به صفوف اسلحه به دستان
اوج سینمای پناهی «طلای سرخ» بود و «دایره». بعد از جریانات ۸۸ و دستگیری انگار پرت شد به دنیای دیگری. در این چند فیلم اخیر
تابستان ۹۱ دکتر به خاطر یک ماموریت کاری به آفریقا رفت. عکسهایش از این سفر را توی فیسبوکش میگذاشت. وقتی برگشت برای اولین بار اسم