یک خبر مربوط به بی کاری در یک کشور اروپایی + یک خبر مربوط به بحران اقتصادی اروپا و تبعات آن + یک خبر مربوط به یک منطقهی گردشگری در ایران (احتمالا هم برای اولین باره که داره معرفی میشه) + یک خبر مربوط به خدمات دولت خدمت گزار یا مجلس محترم اسلامی (که مثلا فلان قانون تصویب شده یا فلان پروژه به بهره برداری رسیده) + یک خبر مربوط به نا آرامیها در کشورهای عربی + یک خبر مربوط به وضعیت خوب کشاورزان یا خرید کردن مردم در بازار (کلا خوشحالی مردم ایران، حالا یا جشنه یا یک اتفاق خوشحال کنندهای تو
دههی پنجاه : آره عزیزان من، اون زمون با چه ترس و لرزی تو خیابون اعلامیهها رو زیر لباسهامون قایم میکردیم تا کسی نفهمه چی جا به جا میکنیم، میدونید که یه دونهاش لو میرفت ممکن بود همه برنامهها بریزه بهم. حکومت نظامی بود. دههی شصت : آره عزیزان من، اون زمون با چه ترس و لرزی خودمون رو استتار میکردیم و می رفتیم تو منطقه عملیات، میدونید که یک منور می زدن همه شناسایی میشدن. دههی هفتاد : آره عزیزان من، اون زمون ویدئو آزاد نبود که، با چه ترس و لرزی ویدئو رو توی چند تا پتو و
نوروز انگار تنها همون روز اولش آدم رو با یک حس و حال نو شدگی سنجاق میکنه. روزهای بعدش انگار دوباره میافتی توی یک سرازیر
سالها پیش جایی نوشته بودم: «یه روستا هست که سر جمع نوزده تا دختر داره توش. تا حالا هیچ شعر عاشقانهای برای هیچ کدوم از
در اینکه شکست خوردن بخشی از زندگی آدمیست شکی نیست. اینکه ممکن است انسان از هر شکستی پلهای برای پیروزی آیندهاش بسازد دور از ذهن
داستان نویسی آمریکا را به این صورت دوره بندی میکنند: ۱۸۳۰ – ۱۸۶۵ = دوره ی رمانتیک ۱۸۶۵ – ۱۹۰۰ = دوره ی رئالیسم ۱۹۰۰
«خطر لو رفتن داستان» اولین رمان عطیه عطار زاده تمام تلاش خود را کرده که اثری خاص و قابل توجه به نظر برسد،اما آیا واقعا