پی یر خوزه که همه او را خوزه صدا می زدند و او اصلا از این اسم خوشش نمی آمد، صبح زودتر از همیشه از خواب بیدار شد، جلوی آینه رفت و احساس کرد که باید ریش هایش را بزند. همیشه فکر می کرد بخش سفید ریش ها که از زیر چانه شروع می شود و تا زیر لب ادامه پیدا می کند توازنی با باقی ریش های سیاه ندارد. اول صورتش را با آب توی لگن شست . کف صابون درست کرد و تمام صورتش را کف زد. مثل همیشه از زدن سبیل ها شروع کرد و رسید به
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها
بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم
۹۶ خفهخون ۹۸ خفهخون ۴۰۱ باز هم خفهخون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون میرسید به صفوف اسلحه به دستان
اوج سینمای پناهی «طلای سرخ» بود و «دایره». بعد از جریانات ۸۸ و دستگیری انگار پرت شد به دنیای دیگری. در این چند فیلم اخیر
تابستان ۹۱ دکتر به خاطر یک ماموریت کاری به آفریقا رفت. عکسهایش از این سفر را توی فیسبوکش میگذاشت. وقتی برگشت برای اولین بار اسم