هر شوخی که دوست داشتید بکنید. اما با شوخی های بی جا مانع حرف زدن دیگران نشوید. همین. شاید طرف مقابل چیزی که می خواهد بگوید حداقل برای خودش خیلی مهم است.
چرا مستقیم حرفی که باید بزنید را نمی زنید؟ اگر به نباید است بگوئید نباید. اگر به باید است بگوئید باید. مخاطبتان یا بی شعور است یا با شعور. با شعور باشد که خودش راهش را می گیرد و می رود. اصرار به هیچ چیز نمی کند. بی شعور باشد که حداقل وجدان خودتان را راحت کرده اید و برای یک بار هم که شده رک و پوست کنده به مخاطب بی شعورتان گفته اید که چی از چه قرار است. فرداروز شاکی نمی شود که چرا نگفته اید. چه لذتی دارد در لفافه و پشت رفتارهای غیر عاقلانه حرفی
نوروز انگار تنها همون روز اولش آدم رو با یک حس و حال نو شدگی سنجاق میکنه. روزهای بعدش انگار دوباره میافتی توی یک سرازیر
سالها پیش جایی نوشته بودم: «یه روستا هست که سر جمع نوزده تا دختر داره توش. تا حالا هیچ شعر عاشقانهای برای هیچ کدوم از
در اینکه شکست خوردن بخشی از زندگی آدمیست شکی نیست. اینکه ممکن است انسان از هر شکستی پلهای برای پیروزی آیندهاش بسازد دور از ذهن
داستان نویسی آمریکا را به این صورت دوره بندی میکنند: ۱۸۳۰ – ۱۸۶۵ = دوره ی رمانتیک ۱۸۶۵ – ۱۹۰۰ = دوره ی رئالیسم ۱۹۰۰
«خطر لو رفتن داستان» اولین رمان عطیه عطار زاده تمام تلاش خود را کرده که اثری خاص و قابل توجه به نظر برسد،اما آیا واقعا