چندی پیش با دوستان خوبم احسان و رحیم در خیابان های بندرعباس قدم می زدیم که احسان به نکته خوبی اشاره کرد. شهرداری با پول ملت اقدام به نصب تابلویی با عکس و نام شهردار کرده. حرکت عجیبی که نمونه اش دارد زیاد می شود. به طور مثال، چند سال پیش دولت نهم یا دهم اقدام به ساخت فرودگاه در شهری کرده بود. پس از ساخت آن توسط بنری با عکس رئیس جمهور از اینکه دولت این کار را انجام داده از خودشان تشکر کرده بودند و آن را هدیه ای می دانستند به مردم آن شهر. به نوعی منتی
به این نتیجه رسیدم که برای نوشتن، یک چیز خیلی مهم است. وقتی چشمه جوشیدن خلاقیت خشک شده و به هر ریسمان باریکی چنگ میزنی
همیشه این ضرب المثل ایرانی برام در مواقع حساسی که فکر میکنم همه چی قراره به خوبی پیش بره تکرار میشه. «سنگ بزرگ نشونه نزدنه».
زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم
یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بیحوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراریتر چند مواد
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها