اینکه یه عده اومدن فیلم ساختن در انتقاد حسن روحانی خیلی خوبه. اما اینها زمانی که رئیس جمهوری قبلی که حتی عقم می گیره اسمش رو بگم اینهمه گند کاری کرد چرا خفه خون گرفته بودن؟ کدون گوری بودن؟ پ.ن : ببین سیاست عجب بی پدر و مادره. پای منفعت در میون باشه به روحانی هم رحم نمیکنن.
اول مطمئن بشیم نهادهای دولتی کارشون رو درست انجام دادن بعد به همدیگه تهمت بزنیم که چرا فلان کار رو درست انجام ندادیم.
مثل بعضی از مربیای بوکس که وقتی راند تموم میشه بوکسور رو می کشونن گوشه ی رینگ، صورتشو تو دستاشون می گیرن و شروع می کنن به عربده زدن که مثلا روحیه بدن به طرف، آب می پاشن تو صورتش، گاهی هم بادش می زنن… بعضی روزا باید خودت رو بکشونی گوشه رینگ و شروع کنی عربده زدن، به خودت روحیه بدی که بگی بلند شو، باید بتروکونی طرفو… بلند شو لعنتی…
به این نتیجه رسیدم که برای نوشتن، یک چیز خیلی مهم است. وقتی چشمه جوشیدن خلاقیت خشک شده و به هر ریسمان باریکی چنگ میزنی
همیشه این ضرب المثل ایرانی برام در مواقع حساسی که فکر میکنم همه چی قراره به خوبی پیش بره تکرار میشه. «سنگ بزرگ نشونه نزدنه».
زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم
یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بیحوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراریتر چند مواد
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها