اینکه یه عده اومدن فیلم ساختن در انتقاد حسن روحانی خیلی خوبه. اما اینها زمانی که رئیس جمهوری قبلی که حتی عقم می گیره اسمش رو بگم اینهمه گند کاری کرد چرا خفه خون گرفته بودن؟ کدون گوری بودن؟ پ.ن : ببین سیاست عجب بی پدر و مادره. پای منفعت در میون باشه به روحانی هم رحم نمیکنن.
اول مطمئن بشیم نهادهای دولتی کارشون رو درست انجام دادن بعد به همدیگه تهمت بزنیم که چرا فلان کار رو درست انجام ندادیم.
مثل بعضی از مربیای بوکس که وقتی راند تموم میشه بوکسور رو می کشونن گوشه ی رینگ، صورتشو تو دستاشون می گیرن و شروع می کنن به عربده زدن که مثلا روحیه بدن به طرف، آب می پاشن تو صورتش، گاهی هم بادش می زنن… بعضی روزا باید خودت رو بکشونی گوشه رینگ و شروع کنی عربده زدن، به خودت روحیه بدی که بگی بلند شو، باید بتروکونی طرفو… بلند شو لعنتی…
نوروز انگار تنها همون روز اولش آدم رو با یک حس و حال نو شدگی سنجاق میکنه. روزهای بعدش انگار دوباره میافتی توی یک سرازیر
سالها پیش جایی نوشته بودم: «یه روستا هست که سر جمع نوزده تا دختر داره توش. تا حالا هیچ شعر عاشقانهای برای هیچ کدوم از
در اینکه شکست خوردن بخشی از زندگی آدمیست شکی نیست. اینکه ممکن است انسان از هر شکستی پلهای برای پیروزی آیندهاش بسازد دور از ذهن
داستان نویسی آمریکا را به این صورت دوره بندی میکنند: ۱۸۳۰ – ۱۸۶۵ = دوره ی رمانتیک ۱۸۶۵ – ۱۹۰۰ = دوره ی رئالیسم ۱۹۰۰
«خطر لو رفتن داستان» اولین رمان عطیه عطار زاده تمام تلاش خود را کرده که اثری خاص و قابل توجه به نظر برسد،اما آیا واقعا