اینکه بشینیم زر انسان دوستانه بزنیم کوبانی فیلان و کوبانی بهمان مزخرفی بیش نیست ! اینکه بلند شیم بریم دوش به دوش کوه زن های کوبانی بجنگیم هم بلف ِسال ِ بی شک ! ولی باید این زر رو از پشت کیبوردم و زیر کولر بزنم که : این زنهای زلف بر باد داده برای عین العرب ، تعریف دیگه ای از زن رو در ذهنم شکل دادن ! و باید این بلف رو بزنم که : کاش می شد کنار اینا جنگید ، برای شرافتِ به فاک رفته انسان !” نویسنده : م . خفه خوان
جناب آقای نیروی انتظامی تهران با سلام پیرو خدمات ارزنده شما در تار و مار کردن گروهی از جوانان در کمتر از دو ساعت که کلیپی با نام هپی را در فضای مجازی منتشر کرده اند (کلیپی بسیار زشت و دور از شان اسلام و جامعه اسلامی)، از شما تقاضا دارم با همان سرعت تعدادی جوان دیگر که عکسهای شادی کردنشان را در قالب صفحه ای با عنوان (rich kids of tehran) منتشر کرده اند را دستگیر کرده تا جامعه بار دیگر شاهد انجام وظیفه شما در این جبهه مهم مبارزه حق علیه باطل باشد. باشد تا درس عبرتی باشد
زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم
یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بیحوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراریتر چند مواد
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها
بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم
۹۶ خفهخون ۹۸ خفهخون ۴۰۱ باز هم خفهخون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون میرسید به صفوف اسلحه به دستان