در انیمیشن ماری و مکس، جایی مکس میگوید: یکبار پلیس منو گرفت و چون دید به جز خودم واسه هیچ کس دیگری آسیبی ندارم من رو آزاد کرد.دیالوگ معروفی هم بود. بارها و بارها هم در شبکههای مجازی منتشر شد. وضعیت ممکلتمان را میبینم یاد مکس میافتم. حالا اگر سوریه و عراق و یمن و شهیدان مدافع حرم را بیخیال شویم میبینیم این مملکت بیشترین ضررش برای ساکنینش بوده، نه مردم سایر کشورها… کسی آنچنان کاری با ایران ندارد، خودشان بیشتر از هر کسی برای خودشان آسیباند.
به این نتیجه رسیدم که برای نوشتن، یک چیز خیلی مهم است. وقتی چشمه جوشیدن خلاقیت خشک شده و به هر ریسمان باریکی چنگ میزنی
همیشه این ضرب المثل ایرانی برام در مواقع حساسی که فکر میکنم همه چی قراره به خوبی پیش بره تکرار میشه. «سنگ بزرگ نشونه نزدنه».
زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم
یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بیحوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراریتر چند مواد
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها