می خواهم دوستت بدارم تا به جای همه جهانیان پوزش بخواهم، از همه جنایاتی که مرتکب شده اند در حق زنان. اززنانگی ات دفاع می کنم، آن سان که جنگل از درختانش دفاع می کند و موزه لوور از مونالیزا و هلند از وان گوگ و فلورانس از میکل آنژ و سالزبورگ از موزارت و پاریس از چشمهای الزا… می خواهم دوستت بدارم تا شهرها را از آلودگی برهانم و تو را برهانم از دندان وحشی شدگان. من کی ام بدون تو؟ چشمی که مژه هایش را می جوید، دستی که انگشتانش را می جوید. آنگاه که مرد بر دوش
زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم
یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بیحوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراریتر چند مواد
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها
بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم
۹۶ خفهخون ۹۸ خفهخون ۴۰۱ باز هم خفهخون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون میرسید به صفوف اسلحه به دستان