می خواهم دوستت بدارم تا به جای همه جهانیان پوزش بخواهم، از همه جنایاتی که مرتکب شده اند در حق زنان. اززنانگی ات دفاع می کنم، آن سان که جنگل از درختانش دفاع می کند و موزه لوور از مونالیزا و هلند از وان گوگ و فلورانس از میکل آنژ و سالزبورگ از موزارت و پاریس از چشمهای الزا… می خواهم دوستت بدارم تا شهرها را از آلودگی برهانم و تو را برهانم از دندان وحشی شدگان. من کی ام بدون تو؟ چشمی که مژه هایش را می جوید، دستی که انگشتانش را می جوید. آنگاه که مرد بر دوش
نوروز انگار تنها همون روز اولش آدم رو با یک حس و حال نو شدگی سنجاق میکنه. روزهای بعدش انگار دوباره میافتی توی یک سرازیر
سالها پیش جایی نوشته بودم: «یه روستا هست که سر جمع نوزده تا دختر داره توش. تا حالا هیچ شعر عاشقانهای برای هیچ کدوم از
در اینکه شکست خوردن بخشی از زندگی آدمیست شکی نیست. اینکه ممکن است انسان از هر شکستی پلهای برای پیروزی آیندهاش بسازد دور از ذهن
داستان نویسی آمریکا را به این صورت دوره بندی میکنند: ۱۸۳۰ – ۱۸۶۵ = دوره ی رمانتیک ۱۸۶۵ – ۱۹۰۰ = دوره ی رئالیسم ۱۹۰۰
«خطر لو رفتن داستان» اولین رمان عطیه عطار زاده تمام تلاش خود را کرده که اثری خاص و قابل توجه به نظر برسد،اما آیا واقعا