در کنار هر جریان سیاسی و اجتماعی در توئیتر تنها یک چیز خیلی بیش از پیش به چشم میآید و آنهم این است که اکثر کاربرها سعی دارند تا گوی طنازی و نوشتن توئیتهایی به اصطلاح دندانشکن را از هم بربایند. اما متاسفانه برخی مواقع رفتارها و گفتهها فاقد شناخت و دانش کافی از سوی گویندهست. گاهی نظرات بیپایه و بر اساس جو بوجود آمدهی توئیتر است. من فلان حرف را میزنم چون فلانی و فلانی هم همین را گفتند، یا من فلان حرف و نظر را خندهدارتر و با پتانسبل لایک خوردن بیشتر مینویسم. من آدم رکی هستم که
با بالا گرفتن تب تبدیل عکسها به فرم نقاشیهای استودیو جیبلی، دیدم برای این کار هوش مصنوعی باید نسخه پلاس خریده باشید اما هوش مصنوعی
نوروز انگار تنها همون روز اولش آدم رو با یک حس و حال نو شدگی سنجاق میکنه. روزهای بعدش انگار دوباره میافتی توی یک سرازیر
سالها پیش جایی نوشته بودم: «یه روستا هست که سر جمع نوزده تا دختر داره توش. تا حالا هیچ شعر عاشقانهای برای هیچ کدوم از
در اینکه شکست خوردن بخشی از زندگی آدمیست شکی نیست. اینکه ممکن است انسان از هر شکستی پلهای برای پیروزی آیندهاش بسازد دور از ذهن
داستان نویسی آمریکا را به این صورت دوره بندی میکنند: ۱۸۳۰ – ۱۸۶۵ = دوره ی رمانتیک ۱۸۶۵ – ۱۹۰۰ = دوره ی رئالیسم ۱۹۰۰