در کنار هر جریان سیاسی و اجتماعی در توئیتر تنها یک چیز خیلی بیش از پیش به چشم میآید و آنهم این است که اکثر کاربرها سعی دارند تا گوی طنازی و نوشتن توئیتهایی به اصطلاح دندانشکن را از هم بربایند. اما متاسفانه برخی مواقع رفتارها و گفتهها فاقد شناخت و دانش کافی از سوی گویندهست. گاهی نظرات بیپایه و بر اساس جو بوجود آمدهی توئیتر است. من فلان حرف را میزنم چون فلانی و فلانی هم همین را گفتند، یا من فلان حرف و نظر را خندهدارتر و با پتانسبل لایک خوردن بیشتر مینویسم. من آدم رکی هستم که
یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بیحوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراریتر چند مواد
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها
بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم
۹۶ خفهخون ۹۸ خفهخون ۴۰۱ باز هم خفهخون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون میرسید به صفوف اسلحه به دستان
اوج سینمای پناهی «طلای سرخ» بود و «دایره». بعد از جریانات ۸۸ و دستگیری انگار پرت شد به دنیای دیگری. در این چند فیلم اخیر