«همهی افتادگان» را شاید بتوان پیش از آنکه روایت یک قصه ساده و سرراست دانست باید یک بازی کلامی به همراه همان جریان سیال ذهن خاص بکت قلمداد کرد که در آثاری چون مالون میمیرد نیز آن را شاهد بودیم. «همهی افتادگان» به طور نمادین داستان پیرزنی را روایت میکند که مسیری را باید تا ایستگاه قطار طی کند. ایستگاهی که قرار است در آنجا همسرش، آقای رونی را زیارت کند. در این مسیر هر بخشی را با یکی از اهالی روستا هم صحبت میشود. ابتدا با کریستی پسر گاریچی، در ادامه با آقای تایلر دلال و بازنشسته ی ارز که
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها
بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم
۹۶ خفهخون ۹۸ خفهخون ۴۰۱ باز هم خفهخون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون میرسید به صفوف اسلحه به دستان
اوج سینمای پناهی «طلای سرخ» بود و «دایره». بعد از جریانات ۸۸ و دستگیری انگار پرت شد به دنیای دیگری. در این چند فیلم اخیر
تابستان ۹۱ دکتر به خاطر یک ماموریت کاری به آفریقا رفت. عکسهایش از این سفر را توی فیسبوکش میگذاشت. وقتی برگشت برای اولین بار اسم