سوتفاهم داستان گروهی فیلمساز را روایت میکند که برای تهیه بودجهی ساخت فیلم تصمیم میگیرند با دزدیدن دختری که رویای بازیگر شدن دارد از پدر پولدارش اخاذی کرده و بعد دختر را با نقشهای که کشیدهاند به واسطهی فیلمنامه بکشند. سوتفاهم از معدود فیلمهایی جشنواره فجر بود که شاهد یک فرم روایی متفاوت در آن بودیم. فیلمی که سعی میکند مرز میان واقعیت و سینما را بر دارد. این بازی آنقدر ادامه پیدا میکند که مخاطب گاهی این تفکیک را اشتباه میگیرد و کارگردان به نوعی به هدفش میرسد. نمونهی این بازی را پیش از این در نمایشنامهی «شش شخصیت
شعلهور آخرین ساخته حمید نعمتالله است که برخلاف اکثر فیلمهای سینمای ایران به روایت یک ضد قهرمان میپردازد. «شعلهور روایت پدریست که بعد از گذراندن دوره ترک مواد مخدر تلاش میکند تا زندگیاش را دوباره از نو بسازد اما انتخابهای غلط و شرایطی که برای خود به وجود میآورد او را به نقطهای که از آن گذر کرده باز میگرداند.» از نقاط قوت فیلم میتوان به شخصیت پردازی خوب فرید (امین حیایی) اشاره کرد. فرید بدون اینکه خود بداند درگیر اختلال خودشیفتگی است و از قبول مسئولیت سرپرستی پسر نوجوانش خودداری میکند. فرید تمام ویژگی های لازم برای اثبات خودشیفتگیاش
کامیون فیلمی از کامپوزیا پرتوی که با محوریت حضور داعش در مناطق کردنشین عراق به آوارگی زنان ایزدی میپردازد، در ابتدا وعدهی داستان جذابی را به مخاطب میدهد اما در ادامه متوجه میشویم که فیلم از همان کلیشهی جستجوی قهرمان پیروی میکند. قهرمان فیلم که در انتها متوجه میشویم نامش بهروز است در جستجوی مردی کرد است که بتواند زن و بچه و برادرش را به او برساند. فیلمی با زمانی قریب به ۱۰۰ دقیقه در انتها مخاطب را با این سوال روبرو میکند؛ که چی؟ یعنی این سیر و سلوک پیدا کردن مردی که هیچ نشانی از او نیست
با بالا گرفتن تب تبدیل عکسها به فرم نقاشیهای استودیو جیبلی، دیدم برای این کار هوش مصنوعی باید نسخه پلاس خریده باشید اما هوش مصنوعی
نوروز انگار تنها همون روز اولش آدم رو با یک حس و حال نو شدگی سنجاق میکنه. روزهای بعدش انگار دوباره میافتی توی یک سرازیر
سالها پیش جایی نوشته بودم: «یه روستا هست که سر جمع نوزده تا دختر داره توش. تا حالا هیچ شعر عاشقانهای برای هیچ کدوم از
در اینکه شکست خوردن بخشی از زندگی آدمیست شکی نیست. اینکه ممکن است انسان از هر شکستی پلهای برای پیروزی آیندهاش بسازد دور از ذهن
داستان نویسی آمریکا را به این صورت دوره بندی میکنند: ۱۸۳۰ – ۱۸۶۵ = دوره ی رمانتیک ۱۸۶۵ – ۱۹۰۰ = دوره ی رئالیسم ۱۹۰۰