The Other Side of Hope یا روی دیگر امید آخرین ساخته کوریسماکی سینماگر بزرگ فنلاندی همچون اثر پیشین خود داستان یک مهاجر را روایت میکند. او در این فیلم نیز پارامترهای آثار پیشین خود را همواره بازنمایی میکند. طراحی صحنه و لباس مینیمال. کهنه بودن آکساسورا صحنه که یادآور فیلمهای دهه ۶۰ و ۷۰ میلادیست. بازی ماشینی کارکترها که انگار الگو برداری شده از همان بازی ماشینی شخصیت فیلمهای روبربرسون است. اینبار سایه داعش برخاورمیانه و بی خانمان شدن یک جوان سوری بحث اصلی فیلم است. حضور ناخواستهی او در کشور فنلاند که برای او همچون بهشت است اما دولت
این آخرین عکس از آخرین صفحهی شناسنامهام که در اون آخرین تلاشهام برای تغییر از طریق صندوق رای در همین چند سال پیش مشهوده، احتمالا بعد از این شناسنامهم به دست ماشین کاغذخوردکن داده شده و یا از هرطریقی نابود شده. پ.ن: من گاهی دلم برای برخی اشیا هم تنگ میشه.
با بالا گرفتن تب تبدیل عکسها به فرم نقاشیهای استودیو جیبلی، دیدم برای این کار هوش مصنوعی باید نسخه پلاس خریده باشید اما هوش مصنوعی
نوروز انگار تنها همون روز اولش آدم رو با یک حس و حال نو شدگی سنجاق میکنه. روزهای بعدش انگار دوباره میافتی توی یک سرازیر
سالها پیش جایی نوشته بودم: «یه روستا هست که سر جمع نوزده تا دختر داره توش. تا حالا هیچ شعر عاشقانهای برای هیچ کدوم از
در اینکه شکست خوردن بخشی از زندگی آدمیست شکی نیست. اینکه ممکن است انسان از هر شکستی پلهای برای پیروزی آیندهاش بسازد دور از ذهن
داستان نویسی آمریکا را به این صورت دوره بندی میکنند: ۱۸۳۰ – ۱۸۶۵ = دوره ی رمانتیک ۱۸۶۵ – ۱۹۰۰ = دوره ی رئالیسم ۱۹۰۰