در روزهای اخیر با چند برخورد از دوستان هنرمند تئاتریام به مناسبت روز سینما روبرو شدم. ۱- مصیب داوری دوست هنرمند و کارگردان تئاتر متنی انتقادی نسبت به وضع سینما مینویسد و مرا در آن متن تگ میکند. چند دقیقه بعد حمیدرییسی دوست توانمندم در عرصهی بازیگری تئاتر من را زیر همان متن تگ میکند. قطعا دلیل این تگ شدنها به این خاطر است که من به عنوان سینماگر باید جوابگو باشم. ۲- مجیدسرنیزاده دوست با سواد و اهل مطالعه، و بازیگر توانمند استان متن انتقادی دیگری نوشته و اختصاصا برای من ارسال کرده. در این متن تعدادی سوال پرسیده
به این نتیجه رسیدم که برای نوشتن، یک چیز خیلی مهم است. وقتی چشمه جوشیدن خلاقیت خشک شده و به هر ریسمان باریکی چنگ میزنی
همیشه این ضرب المثل ایرانی برام در مواقع حساسی که فکر میکنم همه چی قراره به خوبی پیش بره تکرار میشه. «سنگ بزرگ نشونه نزدنه».
زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم
یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بیحوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراریتر چند مواد
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها