سوختن نه تنها یک داستان عاشقانه که یک نگاه انتقادی به فاصله طبقاتی، له شدن اقشار کم در آمد توسط سرمایهدارن و در انتها انتقام یکی از همان فرودستان را به تصویر میکشد. پدر جونگ که خود وارد بازی سرمایهداری نشده و به زندگی در محله سرمایهداران سئول (گانگنام) تن نداده نمادی از آن خشم افراد فرودست جامعه است. او این خشم را با کلکسیونی از چاقوهای مختلف در گاوصندوق خود دفن کرده اما باز در یکی از درگیریهایش نتوانسته کامل آن خشم را کنترل کند و در اثر زد و خورد و مجروح کردن نفر مقابل به یک سال
زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم
یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بیحوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراریتر چند مواد
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها
بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم
۹۶ خفهخون ۹۸ خفهخون ۴۰۱ باز هم خفهخون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون میرسید به صفوف اسلحه به دستان