«پروانه و یوغ» نوشته محمدچرمشیر به بازخوانی نامههای ونسان ونگوگ به برادرش و معشوقهاش کریستین میپردازد. فضای نمایشنامه بر اساس شخصیتهایی که ونگوگ ملاقات کرده و مکانهایی که در آن پا گذاشته روایت میشود. حتی نقاشیهایی که او کشیده به نوعی در این متن به تصویر کشیده میشوند. درام به معنای کلاسیک آن در این اثر دیده نمیشود اما سراسر با تصویرسازیهای شاعرانه چرمشیر روبرو میشویم. کریستین، تئو، دخترک، گاشه، مادام رولن، پیرزن و … همگی در بازههای زمانی مختلف با ونسان سخن میگویند. اما جنس دیالوگها و نحوه بیانشان این را مشخص میکند که غالبا دیالوگها در قالب نامه
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها
بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم
۹۶ خفهخون ۹۸ خفهخون ۴۰۱ باز هم خفهخون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون میرسید به صفوف اسلحه به دستان
اوج سینمای پناهی «طلای سرخ» بود و «دایره». بعد از جریانات ۸۸ و دستگیری انگار پرت شد به دنیای دیگری. در این چند فیلم اخیر
تابستان ۹۱ دکتر به خاطر یک ماموریت کاری به آفریقا رفت. عکسهایش از این سفر را توی فیسبوکش میگذاشت. وقتی برگشت برای اولین بار اسم