نمایشنامه «اگر بمیری…» کاریست از نویسنده فرانسوی فلوریان زلر که میتوان تم توهم را در این نمایشنامه همچون اثر دیگر او «مادر» دید. این نمایشنامه داستان زنیست که چند هفتهای از فوت همسر نویسندهاش میگذرد. او که مشغول سروسامان دادن به وضعیت زندگی خود بعد از این واقعه و نظم بخشیدن به دفتر کار همسرش است متوجه یک نامه و نام یک دختر جوان در حاشیهی آن میشود. او پس از تحقیق به یک دختر جوان بازیگر میرسد. بازیگری که انگار با همسرش رابطهی مخفیانهای داشته. توهم این زن مبنی بر رابطهی عاشقانهی این بازیگر و شوهرش سبب میشود که
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها
بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم
۹۶ خفهخون ۹۸ خفهخون ۴۰۱ باز هم خفهخون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون میرسید به صفوف اسلحه به دستان
اوج سینمای پناهی «طلای سرخ» بود و «دایره». بعد از جریانات ۸۸ و دستگیری انگار پرت شد به دنیای دیگری. در این چند فیلم اخیر
تابستان ۹۱ دکتر به خاطر یک ماموریت کاری به آفریقا رفت. عکسهایش از این سفر را توی فیسبوکش میگذاشت. وقتی برگشت برای اولین بار اسم