پول
سیزدهمین و آخرین فیلم از فیلمساز فرانسوی روبر بروسون محصول سال ۱۹۸۳ عصاره تمام آن چیزیست که به عنوان سینماتوگراف از این فیلمساز سراغ داریم. البته با چند تفاوت جزئی. داستان اینبار همچون چند اثر قبل او اقتباس است. این بار از لئو تولستوی و یکی از ناولهای او به نام «کوپن تقلبی». نوجوانی به کمک دوستش یک پول تقلبی را به یک فروشگاه عکاسی قالب میکنند. این پول به دست رانندهای میافتد که باعث دستگیر شدنش میشود. او که بعد از این ماجرا شغلش را رها کرده برای کمک به یک دزدی از بانک اقدام میکند. اگر چه تنها به عنوان همدست در این ماجرا نقش داشته اما به مدت ۳ سال زندانی میشود. در همین بین زنش از او جدا شده و او با عقدههای فروخورده زیادی از زندان آزاد میشود. ابتدا به هتلی رفته و زن و شوهر صاحب هتل را میکشد. سپس به خانوادهای در حومه شهر پناه برده و اندکی بعد تمام اعضای آن خانواده را هم میکشد. او شب قتل به کافهای که پلیسها در آنجا استراحت میکنند رفته و خودش را لو میدهد. شاید با خواندن رمان کوپن تقلبی تولستوی در باب پیرنگ اثر سوالی برای مخاطب بوجود نیاید اما با دیدن فیلم این سوال بوجود میآید که چرا زن به جوانی که نمیشناخته و بعد متوجه میشود قاتل است جا و مکان میدهد؟ البته به خاطر حال و هوای کلی اثر این سوال در بین تمامی لحظات مشابه مخفی میشود. برسون در این فیلم بارها از امکان صدای خارج از قاب به عنوان تکنیکی سینمایی از برشهای زیاد پرهیز میکند. «دست» به عنوان مولفهای که بارها در سایر آثار او دیدهایم اینبار نیز حضور پررنگ دارد و هر بار به عنوان اصلیترین ابزار اشتباهات و احساسات انسانی نقش خود را بازی میکند. بازیها همانگونه ماشینی و میزانسنها همانگونه که در سایر فیلمهای