پیشنهاد فیلم

پیشنهاد کتاب

درباره دستکش طلایی

خشونت انگار بخش جداناپذیر آثار فاتح آکین شده، این بار با خشونتی طرفیم که بارها در مقابل دوربین به صراحت دیده می‌شود. تا جایی که ممکن است چشمانتان را در جاهایی از فیلم ببندید. دستکش طلایی داستان واقعی قاتل زنجیره‌ایست که در دهه ۷۰ در آلمان زنهایی غالبا فاحـشه را به بدترین شیوه کشته و اندام قطعه‌قطعه شده‌شان را در جاهای مختلف خانه زیرشیروانی‌اش مخفی می‌کند. او در نهایت به خاطر آتش سوزی در طبقه پایین آپارتمانی که در آن زندگی می‌کند لو رفته و پلیس‌ها او را دستگیر می‌کنند. چیزی که فیلم را جذاب می‌کند علاوه بر اینکه فیلم

ادامه مطلب »

نوشته‌های پیشین

درس‌های خودآموز

به این نتیجه رسیدم که برای نوشتن، یک چیز خیلی مهم است. وقتی چشمه جوشیدن خلاقیت خشک شده و به هر ریسمان باریکی چنگ می‌زنی

سنگ بزرگ

همیشه این ضرب المثل ایرانی برام در مواقع حساسی که فکر می‌کنم همه چی قراره به خوبی پیش بره تکرار می‌شه. «سنگ بزرگ نشونه نزدنه».

دوم بودن

زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم

معنی زندگی کردن

یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بی‌حوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراری‌تر چند مواد

دوراهی ریا و صداقت

من که راضی نیستم حتی یک‌ ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مال‌ها