
مجموعه داستان به «انتخاب مترجم» کاری از احمد اخوت است که داستانهایی از نویسندگان مختلف را به فارسی ترجمه کرده و در کنار هر داستان تحلیلی را نوشته. این تحلیلها گاهی به خود اثر پرداخته و گاهی حواشی پیرامون آن داستانها را شامل میشود. خواندن آثاری متفاوت و مینیمال از نویسندگان مختلف دریچه تازهای از داستان کوتاه را در مقابل چشمان خواننده باز میکند، به خصوص آثاری که تا به حال به فارسی ترجمه نشدهاند. در این بین این داستانها از باقی آثار حال و هوای جذابتری داشتند: «باد میوزد» کاترین مانسفیلد- «مثل چیزی که مادر درست میکرد» شرلی جکسون-
به این نتیجه رسیدم که برای نوشتن، یک چیز خیلی مهم است. وقتی چشمه جوشیدن خلاقیت خشک شده و به هر ریسمان باریکی چنگ میزنی
همیشه این ضرب المثل ایرانی برام در مواقع حساسی که فکر میکنم همه چی قراره به خوبی پیش بره تکرار میشه. «سنگ بزرگ نشونه نزدنه».
زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم
یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بیحوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراریتر چند مواد
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها