کتاب
شهاب

کمربند؛ روایتی شاعرانه از یک روستای دور

احمدابودهمان شاید اولین و تنها نویسنده‌ی عربستانی‌ست که از او کتابی خواندم. حتی نگارش همین رمان یا ناول هم برای او جای تعجب داشت که بعد از سال‌ها نویسند‌ه‌ای عربستانی کتابی در حوزه ادبیات نوشته. اثری که برای اولین بار به زبان فرانسه (محل زندگی کنونی ابودهمان) نوشته شده و بعد به زبان عربی هم به نگارش درآمده است. کمربند مجموعه روایت‌های نویسنده از زندگی شخصی‌اش در روستای الخلف، روستایی کوهستانی و بدوی در جنوب عربستان است که سال‌ها از اولین امکانات زندگی مدرن به دور بوده. چیزی که خواندن این کتاب را جذاب می‌کند، روایت شاعرانه نویسنده از خانواده‌اش، به خصوص مادرش، خواهرانش، پدرش، حزام یکی از اهالی روستا که با وجود بی‌سوادی همیشه نگاهی شاعرانه به همه چیز دارد، رنگین‌کمان دختری که راوی عاشقش شده اما در نهایت با شخص دیگری ازدواج می‌کند و سایر جزئیاتی که در زندگی مردم روستا وجود دارد است. حتی روایت داستان زمانی که راوی در شهر برای تحصیل حضور پیدا می‌کند شاعرانگی‌اش کم می‌شود. روستا زادگاه شعر و آواز است برای راوی و در شهر انگار جای شاعرانگی نیست. ضرب‌المثل‌ها، حکایت‌ها و قصه‌هایی که شخصیت‌ها در طول این اثر بیان می‌کنند، کمربند را نه یک اثر داستانی مستحکم بلکه به مجموعه‌ای غنی از ادبیات فولک یک منطقه تبدیل کرده است. شاید خواندن این اثر ذهن بازتری به مخاطب نسبت به یک روستای دور افتاده در عربستان بدهد. جایی که اسلام از آن شروع شده و بی‌شک نگاه به شدت بسته‌تری نسبت به یک روستای دور افتاده در آن وجود دارد. اگرچه نمی‌توان ازدواج چندباره مردها، پایبندی به برخی نگاه‌های جنسیت‌زده و ضدزن و حتی رفتاری سنتی مثل ذبح گوسفندها که در هاله‌ای مذهبی پوشانده شده است را نادیده گرفت. ذبح گوسفند که انگار هر شخص روستایی باید آن را به خوبی بلد باشد و در زمان کوتاهی به سرانجام برساند*. کمربند به

ادامه مطلب »