
نسخهی ترمیم شده «شطرنج باد» ساختهی محمدرضا اصلانی را فرصتی دست داد تا ببینم. محصول سال ۱۳۵۵ با بازی درخشان فخری خوروش، محمدعلی کشاورز، اکبر زنجانپور و شهره آغداشلو. فیلم ظاهراً داستان خانوادهای در عصر قاجار را روایت میکند که مادر خانواده (خانم بزرگ) مدتی فوت شده و ثروت و خانهی او به دست دخترش (خانم کوچیک) افتاده. اما در این بین پدرخواندهی دختر (حاجی عمو) کنترل امور را به دست گرفته و سعی میکند ثروت خانم بزرگ را بالا بکشد. خانم کوچیک در پی انتقام از او، یکشب سر نماز او را میکشد. اما غافل از اینکه حاجی عمو
به این نتیجه رسیدم که برای نوشتن، یک چیز خیلی مهم است. وقتی چشمه جوشیدن خلاقیت خشک شده و به هر ریسمان باریکی چنگ میزنی
همیشه این ضرب المثل ایرانی برام در مواقع حساسی که فکر میکنم همه چی قراره به خوبی پیش بره تکرار میشه. «سنگ بزرگ نشونه نزدنه».
زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم
یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بیحوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراریتر چند مواد
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها