۱۹ فروردین ۱۴۰۴

پیشنهاد فیلم

پیشنهاد کتاب

به پایان آمد این دفتر

امروز حین دیدن فیلم «جنایت بی‌دقت» متوجه شدم یکی از ایده‌هایی که مدت‌ها روی آن کار می‌کردم سوخته است. فیلمنامه «گلوله‌ای در مشت» را مرداد ۹۶ به بهانه جشنواره فیلمنامه‌نویسی گمبرون نوشتم. بعد از آن بارها و بارها فیلمنامه را بازنویسی کردم اما هرگز  فرصت ساخت آن پیش نیامد. علیرغم حمایت‌های دوستان و همراهان همیشگی و تشویق‌های بزرگان، عدم بودجه کافی برای ساخت، بهانه‌ای شد که کار از بخش پیش‌تولید جلوتر نرود. البته از نظر خودم نبودن منبع مالی فرصتی بود برای کامل کردن فیلمنامه و پیدا کردن مشکلات ریز و درشت و حل کردن آن‌ها، اما حال با دیدن

ادامه مطلب »

نوشته‌های پیشین

در حال و هوای این روزها

نوروز انگار تنها همون روز اولش آدم رو با یک حس و حال نو شدگی سنجاق می‌کنه. روزهای بعدش انگار دوباره می‌افتی توی یک سرازیر

سوسوهای روستایی در دور دست

سالها پیش جایی نوشته بودم: «یه روستا هست که سر جمع نوزده تا دختر داره توش. تا حالا هیچ شعر عاشقانه‌ای برای هیچ کدوم از

در باب شکست خوردن

در اینکه شکست خوردن بخشی از زندگی آدمیست شکی نیست‌. اینکه ممکن است انسان از هر شکستی پله‌ای برای پیروزی آینده‌اش بسازد دور از ذهن