پیشنهاد فیلم

پیشنهاد کتاب

مبصر کلاس

تنها دو عکس هست که من و کیمیا در آن حضور داریم. یکی عکس مربوط به مراسم عروسی دائی‌ام، اوایل دهه هفتاد. که هر دو کوچک هستیم و من زورم نمی‌رسد از دست او و دختر دیگری که کنارم هست فرار کنم تا توی عکس نباشم. هر سه داریم می‌خندیم. و دیگری عکس مهمانی عروسی‌ من و نسترن که او و همسرش امین کنار ما ایستاده‌اند. اواسط دهه نود‌. شب آن اتفاق شوم، نفس‌تنگی داشتم و انرژی داشت از کل بدنم خارج می‌شد. فردا صبح خواهرم خبر را به من داد که چه شده. شبی که پدر رفت هم قبل

ادامه مطلب »

نوشته‌های پیشین

معنی زندگی کردن

یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بی‌حوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراری‌تر چند مواد

دوراهی ریا و صداقت

من که راضی نیستم حتی یک‌ ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مال‌ها

دندان فیل

بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله‌، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم

خفه‌خون گرفتگان

۹۶ خفه‌خون ۹۸ خفه‌خون ۴۰۱ باز هم خفه‌خون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون می‌رسید به صفوف اسلحه به دستان

یک تصادف ساده

اوج سینمای پناهی «طلای سرخ» بود و «دایره». بعد از جریانات ۸۸ و دستگیری انگار پرت شد به دنیای دیگری. در این چند فیلم اخیر