«سرخ مثل دریا» داستان پسر جوانی به نام عامر را روایت میکند که ذره ذره از زندگی عادی خود در کنار خانوادهاش به سمت ماجراهایی کشیده میشود که انگار توانی برای کنترل آنها ندارد. او در یک عروسی با جوانی به نام سعید که سابقهی چندان خوبی ندارد آشنا میشود. این آشنایی باعث میشود در یک عملی که در جنوب به نام «دربست فراری» معروف است با یک رانندهای درگیر شوند. این درگیری که به مرگ راننده منجر میشود ضربه روحی جبران ناپذیری به عامر وارد میکند. چون او خودش را عامل مرگ راننده میپندارد. قبول نشدن او در دانشگاه
با بالا گرفتن تب تبدیل عکسها به فرم نقاشیهای استودیو جیبلی، دیدم برای این کار هوش مصنوعی باید نسخه پلاس خریده باشید اما هوش مصنوعی
نوروز انگار تنها همون روز اولش آدم رو با یک حس و حال نو شدگی سنجاق میکنه. روزهای بعدش انگار دوباره میافتی توی یک سرازیر
سالها پیش جایی نوشته بودم: «یه روستا هست که سر جمع نوزده تا دختر داره توش. تا حالا هیچ شعر عاشقانهای برای هیچ کدوم از
در اینکه شکست خوردن بخشی از زندگی آدمیست شکی نیست. اینکه ممکن است انسان از هر شکستی پلهای برای پیروزی آیندهاش بسازد دور از ذهن
داستان نویسی آمریکا را به این صورت دوره بندی میکنند: ۱۸۳۰ – ۱۸۶۵ = دوره ی رمانتیک ۱۸۶۵ – ۱۹۰۰ = دوره ی رئالیسم ۱۹۰۰