به کار بردن برخی اصطلاحات برگرفته از اندیشمندان غربی در فضای سیاسی ایران گاهی خلط مبحث و آدرس غلط دادن است. چندی پیش برای اولین بار مناظره یکی از اصلاحطلبان سنتی با روزنامهنگار ایرانی خارج از کشور را شنیدم. حرفها همان حرفهای همیشگی بود؛ «باید با صندوق رای ذره ذره همه چیز را اصلاح کنیم.» استاد حتی یک نمونه از دست آوردهای جریان اصلاحطلبی که دارد عمرش به سی سال میرسد هم توی چنتهاش نبود که مثال بزند. اما چیزی که قضیه را اسفناکتر میکرد. سادهاندیشی ایشان نبود. سادهلوحی نهادینه شده در فکر و ذهنش بود که قصد داشت به
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها
بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم
۹۶ خفهخون ۹۸ خفهخون ۴۰۱ باز هم خفهخون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون میرسید به صفوف اسلحه به دستان
اوج سینمای پناهی «طلای سرخ» بود و «دایره». بعد از جریانات ۸۸ و دستگیری انگار پرت شد به دنیای دیگری. در این چند فیلم اخیر
تابستان ۹۱ دکتر به خاطر یک ماموریت کاری به آفریقا رفت. عکسهایش از این سفر را توی فیسبوکش میگذاشت. وقتی برگشت برای اولین بار اسم