
نمایشنامه پزشک نازنین نوشته نیل سایمون نویسنده و کارگردان آمریکایی از کنار هم قرار گرفتن چند داستان و نوشته از آنتوان چخوف شکل گرفته است. این متن که در دو پرده نوشته شده، شش داستانک را به تصویر میکشد. شش داستانکی که آنتوان چخوف به ایدههای آن فکر میکند و قصد دارد آنها را به نمایشنامههایی تبدیل کند. در صحنه اولِ پردهی اول داستان مرد کارمندی را میخوانیم که به همراه همسرش به دیدن نمایشی میروند. در آنجا رئیس کارمند هم به همراه همسرش برای دیدن نمایش حضور دارند. عطسه ناغافل مرد و پاشیدن آب دهانش بر روی سر رئیسش
به این نتیجه رسیدم که برای نوشتن، یک چیز خیلی مهم است. وقتی چشمه جوشیدن خلاقیت خشک شده و به هر ریسمان باریکی چنگ میزنی
همیشه این ضرب المثل ایرانی برام در مواقع حساسی که فکر میکنم همه چی قراره به خوبی پیش بره تکرار میشه. «سنگ بزرگ نشونه نزدنه».
زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم
یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بیحوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراریتر چند مواد
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها