۳۰ فروردین ۱۴۰۴

پیشنهاد فیلم

پیشنهاد کتاب

تاکسی‌نوشت

چندی پیش مجموعه داستان تاکسی نوشت به نویسندگی ناصر غیاثی را تمام کردم. داستان‌های این مجموعه تماماً در محدوده زندگی یک راننده تاکسی ایرانی در غربت روایت می‌شد. اگر چه همه‌ی آثار به نگارش خاطرات روزانه نزدیک است اما نویسنده سعی کرده در گزینش اتفاقات آنهایی را برای این مجموعه انتخاب کند که حداقل یک «آن» داشته باشد. یک آن که هر کدام پتانسیل تبدل شدن به داستان کوتاه را دارد. با همین حال نویسنده توانسته با روایت‌های داستانی خودش را از خاطره نویسی دور کند. اگر چه اکثر داستان‌ها در مورد روابط بین راننده و مسافر است اما در

ادامه مطلب »

نوشته‌های پیشین

در حال و هوای این روزها

نوروز انگار تنها همون روز اولش آدم رو با یک حس و حال نو شدگی سنجاق می‌کنه. روزهای بعدش انگار دوباره می‌افتی توی یک سرازیر

سوسوهای روستایی در دور دست

سالها پیش جایی نوشته بودم: «یه روستا هست که سر جمع نوزده تا دختر داره توش. تا حالا هیچ شعر عاشقانه‌ای برای هیچ کدوم از

در باب شکست خوردن

در اینکه شکست خوردن بخشی از زندگی آدمیست شکی نیست‌. اینکه ممکن است انسان از هر شکستی پله‌ای برای پیروزی آینده‌اش بسازد دور از ذهن