اگر دوست دارید تعدادی جملات قصار در قالب دیالوگهای یک خرس پاندا و اژدها را بخوانید خواندن کتاب «پاندای بزرگ و اژدهای کوچک» شاید گزینهی بدی نباشد. کتابی که بخش زیادی از آن را تصویرسازیهای خالقش که کتاب را در دوران پاندمی کرونا نوشته شامل میشود. نسخه الکترونیکی از این کتاب وجود دارد که دستیابیاش را راحتتر کرده. از مهمترین بخشهایش میتوان به این پاراگراف اشاره کرد که در چندین بریده از کتاب به طور نمونه آورده شده است: اژدهای کوچک گفت: «یه روز جدید و یه شروع جدید! پاندای بزرگ پرسید: «کدومش مهمتره، سفر یا مقصد؟» اژدهای کوچک گفت:
زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم
یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بیحوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراریتر چند مواد
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها
بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم
۹۶ خفهخون ۹۸ خفهخون ۴۰۱ باز هم خفهخون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون میرسید به صفوف اسلحه به دستان