پیشنهاد فیلم

پیشنهاد کتاب

نظام‌الدین زوالی

از نظام‌الدین زوالی آمده است که او روزی برای سرکشی به رعیت از دارالخلافه با چندی از یاران و با شمایلی مبدل بیرون آمد، صیف بود و گرما امان از او و همرهانش بریده بود، چند قدمی مانده به میدان اصلی شهر رنگ از رخسار نظام‌الدین پرید. او نسوان را آنگونه دید که تنها شاعران غزل‌سرا آورده‌اند: زلف‌آشفته و خِوی‌کرده و خندان‌لب و مست پیرهن‌چاک و غزل‌خوان و صُراحی در دست نرگسش عربده‌جوی و لبش افسوس‌کنان و…. او که برآشفته بود، یاران را گفت: ما غافل بودیم،‌ شیطان بر زمین آمده؟ زنی صدایش را شنید، جلو آمد و گفت: «خفه

ادامه مطلب »

نوشته‌های پیشین

درس‌های خودآموز

به این نتیجه رسیدم که برای نوشتن، یک چیز خیلی مهم است. وقتی چشمه جوشیدن خلاقیت خشک شده و به هر ریسمان باریکی چنگ می‌زنی

سنگ بزرگ

همیشه این ضرب المثل ایرانی برام در مواقع حساسی که فکر می‌کنم همه چی قراره به خوبی پیش بره تکرار می‌شه. «سنگ بزرگ نشونه نزدنه».

دوم بودن

زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم

معنی زندگی کردن

یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بی‌حوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراری‌تر چند مواد

دوراهی ریا و صداقت

من که راضی نیستم حتی یک‌ ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مال‌ها