۳- دورتادور دنیا (در خانه ام ایستاده بودم و منتظر بودم باران بیاید)
«در خانه ام ایستاده بودم و منتظر بودم باران بیاید» داستان سه دختر، یک مادر و یک مادربزرگ است که پس از ناپدید شدن طولانی پسرشان، حالا که او بازگشته دور هم جمع شده و از روزهایی که او نبوده، دلایل رفتنش، و حس های شخصی هر کدامشان از نبود او سخن میگویند. پسر که انگار به خاطر اختلافش با پدر از خانه رفته، آنقدر رفتنش طولانی شده که حالا دیگر پس از مرگ او بازگشته و با جسمی نیمه جان بر روی تختش افتاده. صحبت های این پنج زن و دختر به گونهای پیش میرود که حضور پسر از یک امر قطعی به یک احتمال تبدیل میشود. به گونهای که انگار آنها کماکان منتظر بازگشت پسر هستند تا هر کدام به گونهای از او مراقبت کند. این نمایشنامه نوشتهی ژان لوک لاگارس به ترجمهی تینوش نظمجو در انتشارات نی در مجموعه دورتادور دنیا به چاپ رسیده است.